-
سنگر و قمقمه های خالی
1386/07/06 14:02
بهرام صادقی مجموعه، داستان های کوتاه سنگر و قمقمه های خالی 1 شناسنامه ی اول : آقای « کمبوجیه » دارای نام خانوادگی… فرزند … در تاریخ هیجدهم ماه دی سال 1290 شمسی در شهر … متولد شده است . ( در جاهائی که نام خانواده و پدر و مسقط الرأس ایشان را نوشته اند متأسفانه سالیان بعد ، به عمد یا به سهو ، مهر اداره ی قند و شکر را نیز...
-
انار بانو و پسرهایش
1386/06/22 19:59
گلی ترقی فرودگاه مهرآباد ـ پرواز شماره 726 ـ ایرفرانس. دو بعد از نیمه شب یعنی تمام شب بیخوابی. یعنی کلافگی و خستگی و شتاب، همراه با دلتنگی و اضطرابی مجهول و این که میروم و میمانم و دیگر برنمیگردم (از آن فکرهای الکی)، یا برعکس، همین جا، در همین تهران عزیز ـ با همه خوبیها و بدیهایش ـ میمانم و از جایم تکان...
-
استارتگاه
1386/06/14 15:14
«استارتگاه» عنوان داستانی از " خلیل رشنوی" است اسم من : آرش شغل پدر : مغازه دار میزان درآمد خانواده : پدرم گفت به درآمد بقیه مردم بستگی دارد ولی تقریباً برجی 250 هزار تومن . تعداد اعضای خانواده : 10 نفر به همراه پدربزرگم که مادر می گوید خیلی غذا می خورد . کرایه خانه : 50 هزار تومن کرایه مغازه : 50 هزار تومن...
-
تبلور اختلالات روحی در شعر نو
1386/05/01 21:25
تبلور اختلالات روحی در شعر نو فارسی بیژن باران خلاصه. این مقاله گام نخستین جستاری در دو جهت در ادبیات معاصر ایران است. نخست، مناسبات اختلالات روحی با خلاقیت ادبی را بررسی میکند. دوم، تبلورات این مناسبات را در پیش کسوتان شعر نو، تحت ژانر ادبی مرثیه خوانی، مورد کنکاش قرار میدهد. یکی از مضار روال تکوین مدنیت جدید،...
-
داستان: تارهای موی نذری
1386/04/15 20:13
همچنانکه پشتش را به دیوار حایل میان خانه و دهلیز تکیه داده بود، کوشش می کرد خود را به دروازه خانه نزدیک تر کند می خواست گپ های تا و بالا شده میان پدر و مهمان پدرش را خوبتر بشنود. حرفهای پدر و مهمانش به سرنوشت او بستگی داشت و تصمیمی که گرفته می شد، برایش بسیار اهمیت داشت. اگرچه دروازه خانه بسته بود، اما صدا از درز های...
-
زبانشناسی ترانههای فارسی
1386/04/02 22:07
ترانههای فارسی رضا مهرعلیان شعر یا نظم؟ فرق اساسی میان زبان ِشعر و زبان ِنظم در این است که شعر بر درونهی زبان استوار است و جوهرش، گریز از زبان هنجار(خودکار) است در حالی که نظم وابسته به صورت زبان است. شکل نوشتاری زبان هنجار را میتوان نثر در نظر گرفت؛ این نثر از طریق هنجارگریزی(قاعدهکاهی) به شعر مبدل میشود و با...
-
آدم و حوا به روایت مارک تواین
1386/02/24 22:41
به نظر من بهترین حس کتابخونی وقتی سراغ آدم میاد که یه کتاب کم حجم و در عین حال شاهکار بخونه (البته به تجربه فهمیدم بیشتر آدم ها معتقدند محال است شاهکارهای ادبی زیر هزار صفحه باشند!) این حس بعد از سالها پس از خوندن کتاب خاطرات آدم و حوا دوباره سراغم آمد . نویسنده این شاهکار طنز رمانتیک مارک تواین ( با ترجمه حسن علیشیری...
-
تباین و تنش در ساختار شعر « نشانی»
1386/02/12 12:34
دکتر حسین پاینده شعر کوتاه «نشانی» در زمرهی معروفترین سرودههای سهراب سپهری است و از بسیاری جهات میتوان آن را در زمرهی شعرهای شاخص و خصیصهنمای این شاعر نامدار معاصر دانست. این شعر نخستین بار در سال 1346 در مجموعهای با عنوان حجم سبز منتشر گردید که مجلد هفتم (ماقبل آخر) از هشت کتاب سپهری است. همچون اکثر شاعران،...
-
سال شمار زندگی احمد شاملو:
1386/02/03 19:56
احمد شاملو در آغازِ شاعری : ا. صبح، نام شعری: ا. بامداد متولد ۲١ آذر ١۳۰۴، تهران. شاعر، روزنامهنگار، مترجم شعر و رمان، محقق کتاب کوچه ۱۳۰۴ احمد شاملو (ا. صبح / ا.بامداد) روز ٢١ آذر در خانهی شمارهی ۱۳۴ .خیابان صفیعلیشاه تهران متولد شد. دورهی کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هرچند وقت را در جایی به...
-
راه واره
1386/02/03 19:53
دریا کنار از صدف های تهی پوشیده است. جویندگان مروارید . به کرانه های دیگر رفته اند. پوچی جست و جو بر ماسه ها نقش است. صدا نیست . دریا - پریان مدهوشند . آب از نفس افتاده است. لحظه من در راه است. و امشب - بشنوید از من - امشب ، آب اسطوره ای را به خاک ارمغان خواهد کرد. امشب ، سری از تیرگی انتظار بدر خواهد آمد. امشب ،...
-
خانه
1386/01/31 11:28
خدا در بسیط زمین، در گداخته ترین ضلع خاک، جایی که آب آرزویی شیرین بود و درخت رویایی غرورانگیز؛ خانه ای ساخت. خانه ای به نام خودش، برای مردم! گویی می گفت: در سردترین لحظه های زندگی جایی که عاطفه ای از زمین نمی جوشد و باور درخت قد نمی کشد هنوز اساسی ترین نیاز انسان «خانه» است. وقتی هزار درد دارید، بی خانمانی هنوز عمیق...
-
گیسوبران
1386/01/13 18:50
داستان کوتاهی از"محمدمهدی طالقانی" با انگشت شصتم محکم ‹پالت› را میگیرم. کمی رنگ سیاه و زرد را روی پالت میریزم. برای چندمین بار به گل آفتابگردان نگاه میکنم که تمام حواسم را به خودش جلب کرده. لکههای زرد را کنار هم میگذارم. مهتاب،عروسکش را روی مبل رها میکند و پشت سر من میایستد؛ گیسم را میکشد؛ من...
-
رؤیاهایم را میفروشم
1386/01/10 10:12
رؤیاهایم را میفروشم گابریل گارسیا مارکز ترجمه "احمد گلشیری انتشارات نگاه یک روز صبح ، ساعت نه ، که روى تراس هتل ریویرای هاوانا ، زیر آفتاب درخشان داشتیم صبحانه میخوردیم ، موجى عظیم چندین اتومبیل را، که آن پایین در امتداد دیوار ساحلى ، در حرکت بودند یا توى پیادهرو توقف کرده بودند، بلند کرد و یکى از آنها را با...
-
درباره ویرجینیا ولف
1386/01/10 10:07
ویرجینیا ولف کار نویسندگی حرفه ایش را از سال 1915 با انتشار نخستین رمانش"سفر خارج" آغاز کرد که نوشتنش هفت سال به درازا کشیده بود.این رمان کمابیش قراردادی است ولی در آثاری که پس از آن انتشار یافت به ویژه اتاق جیکاب(1922) و خانم دالووی و طرف فانوس دریایی(1927) و امواج(1931) و بین پردهها (1941) ، ویرجینیا ولف...
-
پرندگان میروند در پرو میمیرند
1386/01/07 13:07
داستانی از رومن گاری پرندگان میروند در پرو میمیرند رومن گاری ابوالحسن نجفی کتاب زمان/ 1352 بیرون آمد، روی ایوان ایستاد و دوباره مالک تنهایی خود شد: تپههای شنی، اقیانوس، هزاران پرندهی مرده در ماسه، یک زورق، یک تور ماهیگیری زنگزده، و گاهی چند علامت تازه: استخوانبندی یک نهنگ به خشکی افتاده، جای پاها، یک رج قایق...
-
سال نو
1385/12/27 11:00
سال نو با همه شور و شرش دوباره رسید به همون آغاز پارسالی و پیرار سالی و .....
-
..............
1385/12/25 14:33
باز هم نمی دانم های همیشگی.................
-
?????????
1385/12/22 19:02
دربست تا ابدیت چند
-
مجازات
1385/12/16 21:32
یک داستان مینی مال از استفان لاکنر مجازات استفان لاکنر برگردان: اسدالله امرایی سنگین ترین مجازاتی که خدایان یونان باستان میتوانستند برای سیزیف در نظر بگیرند این بود که تا ابد کار بیهودهای را انجام دهد. سیزیف محکوم شده بود تا تختهسنگی را از شیب تندی بالا ببرد. مدتها گذشت و سیزیف در تمام این مدت مشغول بالا بردن...
-
سالوادور دالی
1385/12/16 21:28
این هم یه لینک خوب: http://www.dali-gallery.com/
-
رفتم....
1385/12/10 13:35
رفتم در انتهای جاده نگاهی کردم او بود از روی نرده خم شد روی ر و د حمید مصدق
-
قابل شما را نداره!!
1385/12/06 22:57
بفرمایید یه کم جاده.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-
????????
1385/11/19 15:35
آمد درست زیر شبستان گل نشست در بین آن جماعت مغرور شبپرست یک تکه آفتاب نه یک تکه از بهشت ... حالا درست پشت سر من نشسته است این بیت مطلع ... آمد درست زیر شبستان گل نشست در بین آن جماعت مغرور شبپرست یک تکه آفتاب نه یک تکه از بهشت ... حالا درست پشت سر من نشسته است این بیت مطلع غزلی عاشقانه است این سومین ردیف نمازی خیالی...
-
فتح باغ
1385/08/12 22:39
آن کلاغی که پرید از فراز سر ما و فرو رفت در اندیشهء آشفتهء ابری ولگرد و صدایش همچون نیزهء کوتاهی . پهنای افق را پیمود خبر ما را با خود خواهد برد به شهر آن کلاغی که پرید از فراز سر ما و فرو رفت در اندیشهء آشفتهء ابری ولگرد و صدایش همچون نیزهء کوتاهی . پهنای افق را پیمود خبر ما را با خود خواهد برد به شهر همه میدانند همه...
-
بی کرانه
1385/08/10 21:59
در انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش را مرور می کنم این خاک تیره این زمین پایوش پای خسته ام این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه به جز دو بیکرانه کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است گم گشته ام ‚ کجا ندیده ای مرا ؟ حسین پناهی
-
دلواپس
1385/07/27 09:10
دلواپس تو نیستم به خاطر بارانی که می بارد محمدرضا رحمانی
-
شاسوسا
1385/06/26 23:31
شاسوسا شاسوسا نام یکی از شعرهای سهراب تو دفتر آوار آفتاب است.معنی های زیادی برای این کلمه می گویند : تکامل ، نام خداوند ...اما خود شعر که بازگو کننده ی هبوط آدمی است بهتر از همه معنی شاسوسا را می رساند. متن کامل شعراز سایت سهرا ب سپهری نام شعر : شاسوسا کنار مشتی خاک در دور دست خودم ، تنها ، نشسته ام. نوسان ها خاک شد و...
-
نامه
1385/06/17 23:50
می دانم این آخرین نامه هم پست نمی شود اصلا آدم شاعر به دنیا بیاید بختش سیاه است تما این اسفندها را سیاه می کنم پشت خواب پرنده های رفته دست هایم را دود می کنم و تو مرا اوراق می کنی لابلای خاطره هایی که دود می شود از اسفند تا فروردین مگر چقدر راه است چیزی اندازه گل دادن سنگ پشت های پیر می دانم این آخرین نامه هم پست نمی...
-
?????
1385/06/17 23:49
از گور خری پرسیدم: تو سفیدی راه راه سیاه داری، یا این که سیاهی راه راه سفید داری؟ گور خر به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی فقط عادت های بد داری، یا بدی و چند تا عادت خوب داری؟ ساکتی بعضی وقتها شلوغ می کنی، یا شیطونی بعضی وقتها ساکت می شی؟ ذاتا خوشحالی و بعضی روزها ناراحت می شی، یا ذاتا افسرده ای بعضی روزها خوشحال می...
-
عاشقانه
1385/04/26 15:32
عاشقانه شب شیرین راه دور مرگ دست ملخ افق چوب آتش تو چون دیگی نو در جهیزیه تاریخ می درخشی روز تلخ راه دور مرگ سایه دره آسمان آتش و من چون آخرین اسکناس درجیب یک ملوان پیر مچاله ام. حسین پناهی، کتاب من و نازی ، الهام،چ 4، 1376