یکى از ویژگىهاى نویسندگان نسل پنجم فعالیت همزمان در دو عرصهی داستاننویسى و نقدنویسى است. منکر نیستیم که شمارى از این نقدها مشکل دارند و مىشود آنها را علمىتر، مستدلتر و موجزتر نوشت. اما نمىتوان نکتههاى درخشانى را که در این و آن نقطه از یک نقد مىبینیم، نادیده بگیریم. فراوانى این پتانسیلها این عقیده را پدید مىآورد که اگر این نسل از مطالعهی مستمر و عمیق غافل نشود، در آیندهاى نه چندان دور منتقدان شاخصى به جامعهی ادبى ایران ارائه مىدهد. فقط باید بکوشد که حضور خود را به جامعهی ادبى ایران بقبولاند. و این امکان ندارد مگر با ارتقاء دانش. چون بدون تعارف نمىتوان ضعفهاى تئوریک این نسل را در عرصهی نقد انکار کرد. بسیارى - حتى در سن و سال خود من - هنوز فرق نفوذ ذهن با دروننگرى را نمىدانند، هنوز با تعداد سطر مىخواهند مرز رمانِ کوتاه، نوولت و داستانِ بلند را تبیین و تعیین کنند و هنوز نمىدانند که نقش محورى یک اثر مدرنیستى با چه مؤلفههایى مشخص مىشود.