شعر فروغ، به عنوان سمبل شعر ِ "شهری" و شعری که با دنبال کردن سنت ِ نیما، تمام عناصر آن از قبیل واژهها، تعابیر، لحن بیان و مصادیق، بازتاب نوع جدیدی از زندگی و اندیشه "شهری" زن ایرانی است، میتواند مبدائی برای مدرنیته متاخر در شعر زن تلقی شود. و در روند ِ همین مدرنیته بود که تلقیهای شعری، دچار دگرگونیهای بنیادین شد. به مین اعتبار، تلقی ِ آسمانی و مُثلی از شعر به عنوان ِ متنی که در پی بیان خاطرات ِ ازلیست، جای خود را به تلقی جدیدی داد که شعر را کاملا زمینی، خاکی و از جنس ملموسترین تجربیات ِ زیستی ِ انسان ِ عصر مدرن با تمام خطاها و نقصانهایش میدانست. بدین ترتیب، کلیگرایی ِ شعر کلاسیک، به جزئینگری تبدیل شد. بیمکانی ِ شعر قدیم، جای خود را به شعری با تشخص ِ زمانی و مکانی داد. شعر جدید، برخلاف شعر گذشته که عرصه غیاب ِ شاعر بود، تا بیان خصوصیترین حالات شخصی و کنشهای فردی ِ شاعر پیش رفت.
ادامه مطلب ...