شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم
شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم

غادة السّمّان؛ فریاد زن عرب

غادة السّمّان؛ فریاد زن عرب

به کوشش : مصطفی منصف

 

 مقدمه

یکی از چهره های شاخص ادبیّات عرب ،خانم غادة السّمّان ، شاعر و نویسنده ی عرب است . در این مقاله کوشیده ایم تا چهره روشن تری از این بانوی شعر و داستان ارائه دهیم.امّا قبل از هر چیز ذکر یک نکته را لازم می دانیم و آن این که استاد ارجمند جناب آقای دکتر عبدالحسین فرزاد ، اوّلین کسی است که این بانوی شاعر را به ایرانیان معرفی نمود و نمونه هایی از اشعارش را ترجمه و چاپ کرد.

   

 شرح حال شاعر

غادة السّمّان در سال 1942 در دمشق و در خانواده ای فرهنگ پرور و اهل دانش به دنیا آمد. پدر وی دکتر احمد السّمّان  رئیس دانشگاه و وزیر آموزش و پرورش سوریه بود . هم او بود که دخترش را به سرودن شعر و انتشار آثارش تشویق می کرد. غادة السّمّان از دانشگاه سوریه لیسانس ادبیات انگلیسی گرفت و از دانشگاه آمریکایی بیروت فوق لیسانس خود را دریافت کرد و دکترای خود را نیز از دانشگاه لندن اخذ نمود . وی مدت ها استاد دیدارگر( سخن ران) در دانشگاه دمشق بود ؛ امّا برای همیشه کار مطبوعاتی را برگزید و اکنون به عنوان نویسنده ی ستون نویس(Columnist ) به صورت هفتگی در مجلّه ی عربی الحوادث قلم می زند.وی صفحه ی ویژه ای دارد به نام لحظات حریه (لحظات رهایی) که طرفداران زیادی دارد . وی همچنین مؤسسه ی انتشاراتی غادة السّمّان را تأسیس کرده است که تنها آثار خودش را منتشر می کند. غادة السّمّان در سال 1969 با دکتر بشیر الدّاعوق که استاد دانشگاه و صاحب انتشارات « دارالطلیعه» است ازدواج کرد.ثمره ی این ازدواج پسری است که نامش حازم است.غادة السّمّان مدتی در بیروت می زیست و اکنون چند سالی است که به خاطر جنگ های بیروت و نیز تحصیلات پسرش در پاریس زندگی می کند.

آثار غادة السّمّان

         اوّلین کتاب غادة السّمّان مجموعه قصّه ای است با عنوان عیناک قََدَری( چشمانت سرنوشت من است) که در سال 1962 منتشر شد.برخی ازآثار دیگر او عبارتند از :

أعلنتُ‏ُ علیک الحُب(عشق را برتو اعلان می کنم)1967( مجموعه شعر)

رَحیل المرافیءالقدیمه( کوچ بندر های قدیمی)1973( مجموعه قصّه )

حُب(عشق)1973( مجموعه شعر)

کـَوابیس بیروت(کابوس های بیروت)1976 ( رمان)

أشهدُ عکسَ الریح( بر خلاف باد گواهی می دهم)1987(مجموعه شعر)

رسائل الحنین الی الیاسمین(غمنامه هایی برای یاسمن ها)1996( مجموعه شعر)

بیروت 75  ،  1975( رمان)

لا بحر فی بیروت(‌در بیروت دریایی نیست) (مجموعه داستان)

عاشقة فی محبرة( زنی عاشق در میان دوات) ( مجموعه شعر)1995

القلب نورس الوحید (دل ،چلچله ی دریایی تنهایی است)1998

الأبدیة لحظة حب (جاودانگی لحظه ی عشق است)1999

القمر المُربّع( ماه چارگوش )1994(مجموعه قصّه)  و...

بسیاری از شعر ها و قصه های کوتاه وی به زبان های انگلیسی ،فرانسوی ،آلمانی ، روسی،یوگسلاوی ،لهستانی ، ایتالیایی، اسپانیایی، ارمنی و... ترجمه شده است ؛در ایران تا کنون، سه مجموعه از اشعار وی به چاپ رسیده است:در بند کردن رنگین کمان ( گزیده ی اشعار)(1368)،غمنامه ای برای یاسمن ها (1377) وزنی عاشق در میان دوات (1380)که هر سه را دکتر عبدالحسین فرزاد ترجمه کرده است.

مجموعه قصّه ی القمر المربّع در سال 1998 از سوی دانشگاه آرکانزاس آمریکا برنده ی جایزه ی ادبی شد. همچنین ترجمه ی رمان بیروت 75 به زبان اسپانیولی در سال 1999 جایزه ی ملّی اسپانیا را به خود اختصاص داد.

استاد غالی شکری ،متفکّر و منتقد عرب‌،کتابی به نام «غادة السّمّان بدون بال » در تحلیل شخصیّت و آثار او نوشته است.همچنین خانم دکتر نجلاء نسیب الاختیار کتابی به زبان فرانسوی با عنوان« آزادی زن در خلال آثار سیمون دوبووار و غادة السّمّان »دارد که یک پژوهش تطبیقی است.خانم پائولادی کابوا ،نقّاد ایتالیایی، نیز کتابی در تحلیل آثار غادة السّمّان تألیف کرده است.[1]

 

نگاهی به افکار و آثار غادة السّمّان

 غادة السّمّان یک شاعر روشنفکر واقعی  است .او از مشکلات امروز جهان عرب ،مسأله ی فلسطین ، زن عرب ، استعمار نو در جهان سوم و ... درکی ژرف و صحیح دارد .وی سال های پر آشوب بیروت را با تمام وجود لمس کرده است و بسیاری از اشعارش تبلور این تراژدی هولناک است :

می روی تا نان بخری

          چون باز می گردی

          دندان هایت را گم کرده ای

می روی آب بیاوری

          چون باز می گردی

          تورا با امعائت دار زده اند

می روی تا سیب بخری

          چون با سیب باز می گردی

          زنت را گم می کنی

          و او را پاره پاره پشت سر می گذاری

بر دروازه ی بیمارستانی که باران آتش         

          آن را ویران می کند...[2]

درون مایه ی رمان های معروف او یعنی «کابوس های بیروت» و «بیروت 75 » نیز بازتاب این درد استخوان سوز است.وی در مصاحبه ای گفته است:«خانواده ای وجود دارد که من از آغاز کارهای ادبی ام با آن خانواده دوستی دارم.پدر این خانواده نامش حقیقت است .همسر این مرد شجاعت نام دارد.ونام کودک آن ها درد است .دوستی من با این خانواده چیزی جز درد و رنج دایم نداشته است ؛اما من نمی توانم به هیچ قیمتی با این خانواده قطع رابطه کنم...من دوست  ندارم با حقایق دردناک مجامله کنم.بلکه بیشتر تمایل دارم زخم را عریان کنم ولایه لایه یکی بعد از دیگری زیر نور خورشید و تنهایی درونی باز کنم...»[3]

  به غیر از توجّه جدّی غادة السّمّان به مسائل سیاسی و اجتماعی که در آثارش عمیقاً منعکس است ،او را باید زبان گویای زن معاصر عرب دانست. غادة السّمّان شاعر غریزه است،غریزه ی زن عرب که از پس دیوارهای ستبر و کهنه ی قرون فریاد بر می آورد و اظهار وجود می کند. غریزه ای که خود را باور کرده و برای نخستین بار صدای خودش را می شنود. غادة السّمّان یک شاعر زن است با هویّت کاملاً زنانه.   در آثار او صداقت و صراحت بدون هیچ واهمه ای موج می زند . بدین خاطر است که لقب پر جرأت ترین زن نویسنده ی عرب را به او داده اند.

 یوسف ادریس نویسنده ی معاصر مصری درباره ی او می نویسد : « غادة السّمّان انقلابی درادبیّات زنانه است» و سلمی الخضراء الجویسی (شاعر و نویسنده) می گوید : « نمونه ای شگفت انگیز از جرأت و مبارزه ی دلیرانه در برزخی است که در وطن عربی در این بخش از قرن بیستم مکانی قانونی ندارد. خدمت او به قضیه ی زن خدمتی عظیم است ،زیرا غادة  در نوشته هایش همواره زن را از دست خودش وهراس ها و جهل او نسبت به حقوقش آزاد کرده است . غادة السّمّان برهانی است بر این که روشنفکر می تواند در سرزمین وطن مبارزه کند و ثابت قدم باشد»[4]

شعر او صدای طبیعی زن عرب است که از فراسوی فریاد اشتران ، چکاچک شمشیرهای قبیله ای ، دکل های چاه های نفت ،آتش و خون فلسطین و جنوب لبنان و از خاکستر بیروت سوخته به گوش می رسد.

تا همین اواخرصدای زن عرب در ادبیّات عرب گم بود همچنان که در ادبیّات فارسی نیز این چنین بود .پس از این نظر می توانیم او را با فروغ فرّخزاد مقایسه کنیم،زیرا در آثار هر دو احساس و نگرش و اندیشه ی زنانه موج می زند.به این دو نمونه دقّت کنید:

 

غادة السّمّان :

آن که تو را با خویشتن برابر نهد
          بسیار بر تو ستم روا داشته است
تو را چه گناه
          که او شیدای تسلّط است
                   و تو دلداده ی رهایی هستی
تو را چه گناه
           که او شیدای مرگ است
                   وتو دلداده ی زیستنی
تو را چه گناه
          که او سرگشته است و پریشان
                    در این پندار که آیا بهشتیان را بر چهره موی است یا نه        
و تو
          در این پندار سرگشته که
                   تهی دست بر دروازه ی تاریخ
                   چگونه به قرن بیست و یکم
                                     گام می نهـی؟[5]

 

فروغ فرّخزاد:

معشوق من
          با آن تن برهنه ی بی شرم
برساق های نیرومندش
چون مرگ ایستاد...
معشوق من
همچون طبیعت
مفهوم ناگزیر صریحی دارد.
او با شکست من
قانون صادقانه ی قدرت را تأیید می کند ... [6]

 

البتّه این دو شاعر از نظر تفکّر و زبان هم به یک دیگر نزدیکند:

غادة السّمّان:

مباد که به تو اعتماد کنم؛
آن گاه که دستانم را فشردی
          ترسیدم
                   مبادا انگشتانم را بدزدی
و چون بر دهانم بوسه زدی
          دندان هایم را شمردم.
 

 

فروغ فرخزاد:

و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمی است
که همچنان که تو را می بوسند
در ذهن خود طناب دار تو را می بافند...[7]

 

علاوه بر روشنی و روانی شعر غادة السّمّان ، تصاویر بکر و غافلگیر کننده در شعر او به چشم می خورد . اساساً شعر او از اصل غافل گیری برخوردار است. یعنی خواننده با حادثه ای در کلام مواجه می شود که انتظار آن را ندارد: 

          این که با تو باشم و با من باشی
          و با هم نباشیم
جدایی همین است.[8]              

به هر حال باید گفت غادة السّمّان یک حادثه ی نا منتظر در شعر عرب است، زیرا برای نخستین بار زن عرب به زبان خودش مطرح می شود:

 

با آن که پوستم سپید است
به معنایی من زنی زنگی و سیاهم
زیرا من زنی عربم...
در زیر صحرا های جاهلیت
           زنده به گور بودم
ودر عصر راه رفتن بر سطح کره ی ماه
من همچنان زنده به گورم
در ریگزار های حقارت موروثی
و محکومیتی که پیش از من
صادر شده است
من در جست وجوی عشق بر نمی آیم
من در جست وجوی زنی هستم
چونان من ،تنها و درد ناک
تا دست در دستش نهم
ما هر دو تنها زاده می شویم
بر خارزارها
و کودکان قبیله را به دنیا می آوریم
کودکانی که به زودی
تحقیر ما را به آنان خواهند آموخت .[9]

با این حال نباید تصّور کرد که خانم غادة السّمّان  یک فیمینیست است و خواستار برابری زن و مرد . وی در مصاحبه ای گفته است :« مرد دشمن من نیست .من شیرین ترین غزل ها و اشعار تمرّدآمیزم را درباره ی او سروده ام. در ذهن من انتقام جویی تاریخی برضدّ مرد عرب وجود ندارد و می پندارم شکنجه ای که بر زن عرب وارد شده ، تنها مرد عامل آن نبوده،بلکه عامل آن «عقب ماندگی » است .عقب ماندگی، نه تنها به زن عرب که بر مرد عرب نیز ستم روا می دارد .راه حل تنها با اتّحاد این دو میسّر است نه اعلان جنگ علیه مردها… من همواره در برابر وارد کردن آزادی به طریق آمریکایی ،که مرد را دشمن می یابد ،ایستاده ام و خواستار همانندی بین زن و مرد نیستم ،بلکه خواهان تکامل هستم... و نیز معتقدم که مأموریّت متحوّل کردن وضع زن وآزادی او مأموریّتی صرفاً مردانه یا زنانه نیست ،زیرا وطن نمی تواند بلند شود درحالی که نیمی از بدن او لمس و فلج باشد.»[10]

 

 

در پایان نمونه ای از اشعار این شاعر بزرگ را به همراه ترجمه ی آن  تقدیم خوانندگان می کنیم:

 

 

أشهد عکس الریح
علی زمن عدوانی عکس القلب                                   
وأشهد بالمحبه                                                       
علی کوکب فی مدارات الکراهیه
و اقف بالرفض
 امام مستنقع الرمال المتحرکه الشاسع                                         
بین عدن و طنجه                                                    
و اعلنُ ان «لا»                                                       
لن نرکع للبشاعه                                                 
ولن نرضی برؤیه الحصان العربی الجمیل    
بعیداً عن براری الضوء                                               
فی اسطبل التدجین...                                                   

 

گواهی می دهم بر خلاف باد
بر روزگار دشمنی من با قلب
وگواهی می دهم به عشق               
 بر ستاره ای در مدار های بیزاری
من در جایگاه انکار ایستاده ام
 در برابر کاسه ی ریگ های دور دست
میان عدن و طنجه
و اعلام می کنم :«نه»   
ما در برابر زشتی تسلیم نخواهیم شد
ما هرگز راضی نخواهیم شد که اسب زیبای عربی را
به دور از صحرا های روشن
در اصطبل تاریک ببینیم...

 

 پی نوشت ها



[1] - رؤیا و کابوس ،206

[2] - دربند کردن رنگین کمان،17

[3] - غمنامه ای برای یاسمن ها، 19

[4] - دربند کردن رنگین کمان،10

[5] - غمنامه ای برای یاسمن ها ،49

[6] -تولّدی دیگر، 72

[7] - ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد،31

[8] - رؤیا و کابوس ، 207

[9] - غمنامه ای برای یاسمن ها،64

 

[10] - غمنامه ای برای یاسمن ها، 21-20

 

 

منابع و مآخذ:

المنهج ( نثر و شعر عربی)،به انتخاب و شرح دکتر جعفر شعار و دکتر عبدالحسین فرزاد ،تهران،انتشارات سخن،چاپ اول 1372

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد،فروغ فرخزاد،تهران ،انتشارات مروارید، چاپ دوازدهم1377.

تولّدی دیگر ، فروغ فرخزاد،تهران ،انتشارات مروارید، چاپ شانزدهم1369.

در بند کردن رنگین کمان (منتخب اشعار)، غادة السّمّان ،انتخاب و ترجمه ی دکتر عبد الحسین فرزاد، تهران،نشر چشمه، چاپ دوم1378

رؤیا و کابوس(شعر پویای معاصر عرب)،گردآورنده و مترجم دکتر عبدالحسین فرزاد، تهران ،انتشارات مروارید،چاپ اوّل 1380

زنی عاشق در میان دوات، غادة السّمّان  ،ترجمه ی دکتر عبد الحسین فرزاد، تهران ،نشر چشمه،چاپ اوّل 1380

غمنامه ای برای یاسمن ها،غادة السّمّان ، ترجمه ی دکتر عبد الحسین فرزاد، تهران،انتشارات مروارید، چاپ اول 1377

نظرات 1 + ارسال نظر
صادقی 1392/07/25 ساعت 16:55

عالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد