شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم
شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم

لحن در داستان

لحن در داستان


عده ای می گویند سقراط گفته است که «انسان هر طور باشد زبانش نیز همان طور است»، این نکته را چه سقراط گفته یا نگفته باشد، بدون تردید از نظر موضوعی که ما پیش رو داریم حایز اهمیت است، چرا که می توان همین مقوله را از منظر داستان نویسی گسترش و بسط داد و گفت: اولا شخصیت قصه هر طور باشد، زبانش نیز تغییر نمی کند و ثانیا قصه نویس، هر طور آدمی باشد، باز هم زبانش همان گونه است.

ادامه مطلب ...

لحن (tone) در نوشتار

لحن (tone) در نوشتار

زهره قراگوزلو



لحن، طرز برخورد نویسنده با موضوع و شخصیت هاست.لحن یعنی تُن (tonne) صدا، نوع و نحوه ی ادای کلمات از زبان شخصیت در داستان است. بحث بر سر به تصویر کشیدن شخصیت نیست بلکه چگونگی به زبان آوردن و نوع صدا است. به طور مثال وقتی گفته می شود «آقای محترم» به چه منظوری است. آیا از روی احترام بیان شده یا تمسخر؟ در داستان، هر شخصیت باید به اندازه کلمات و درک و فهم خودش سخن بگوید. لحن یک کودک با آدم بزرگ فرق دارد. حتی لحن زن و مرد و...

ادامه مطلب ...

لحن‌و فضاسازی در رمان «زیبا» نوشته محمد حجازی

لحن‌و فضاسازی در رمان «زیبا» نوشته محمد حجازی

ناهید چگینی‌علی‌آبادیپ


چکیده
رمان زیبا1 از جهت ساختاری و کاربرد عناصر داستان، اثری ناموفّق است، امّا از جهاتی نیز در برخی عناصر داستان، نسبتاً موفّقیتهایی حاصل کرده است. این مقاله درصدد رسیدن به این نتیجه است که آیا دو عنصر «لحن» و «فضاسازی» از جمله عناصر موفق رمان به شمار می‌آید یا محمد حجازی2 در پرداختن به آنها نیز چون بیشتر عناصر، ناموفق عمل کرده است؟
واژه‌های کلیدی: زیبا، لحن، فضاسازی.
ادامه مطلب ...

لنگستن هیوز

لنگستن هیوز

علی‌اصغر راشدان



لنگستن هیوز (Langston Hughes (1902 – 1967)) پرکارترین و شاید معروف‌ترین نویسندة سیاه‌پوست ادبیات مدرن امریکا بود. تنها شاعر سیاه‌پوستی که به طور کامل با درآمد حرفة ادبی طولانی و متنوع خود زندگی می‌‌کرد.

ادامه مطلب ...

یادداشتی بر «این برف، این برف لعنتی» میرصادقی از محمد بهارلو

داستان آشنایی با فقر

یادداشتی بر «این برف، این برف لعنتی» میرصادقی از محمد بهارلو



این برف، این برف لعنتی... داستان آشنایی با فقر است، کشفی است که به بی‌گناهی و سرخوشی کودکانة یک نوجوان- آدم اصلی و راوی داستان- خاتمه می‌دهد. نوجوان که شاگرد دکان قصابی است و کار اصلی‌اش وصول بدهی مشتری‌ها است با واقعه‌ای روبه‌رو می‌شود که به « نفرت» از خودش، و از کاری که به آن واداشته شده است، منجر می‌شود. اگرچه راوی در همان ابتدای داستان می‌گوید که کار او با« پررویی و لچری» از پیش می‌رود به واسطة تحسین و تشویق صاحب قصابی از او و شور و شوقی که از «پیله کردن» به مشتری‌ها به او دست می‌دهد به قُبح کار خود پی نمی‌برد، تا وقتی که آن واقعه، که در حکم« بزنگاه» داستان نیز هست، پیش می‌آید. آگاهی راوی از این‌که کار او« پررویی و لچری» می‌خواهد چیزی است که بعداَ، سال‌ها بعد، حاصل می‌شود- وقت به یاد آوردن « آن روزها»: « کثافت‌کاری بود. حالا که فکرش را می‌کنم حالم را به‌هم می‌زند.»

ادامه مطلب ...

تمرین تخیل

تمرین تخیل


زهره قراگوزلو


اولین چیزی که یک نویسنده باید به آن توجه نماید همان فکر اوست؛ یعنی چیزی که یک نویسنده باید برپایه آن داستان بنویسد و برای نوشتن آن باید به دونکته اساسی حتما توجه گردد:
1- تکراری نباشد (یعنی ناب باشد )

ادامه مطلب ...

هنر داستان‌نویسی بهرام صادقی

هنر داستان‌نویسی بهرام صادقی

غلامحسین ساعدی
اولین داستان بهرام صادقی در مجلة «سخن» چاپ شد. داستانی به‌ظاهر تلخ و خشک، با زبان نرم و عبوس ولی با توصیف‌های ریز و دقیق. برانگیختن گیجی و حیرت خواننده، در حضود مسجد و تابوت و مرده‌ای به‌ظاهر پیدا ولی ناپیدا. و شک و تردید که آیا این خود مرده است که در مجلس ختم خویش حضور به هم رسانده یا نه؛ آن‌هم با یک ابهام ملایم و بی‌هیچ گرته‌برداری از سبک و سیاق معمول رایج در داستان‌نویسی آن روزگار. رگه‌های کوچکی داشت از حالت انتظار که بیشتر در قصه‌های پلیسی دیده می‌شود

ادامه مطلب ...

مرزهای روایت‌گری1

مرزهای روایت‌گری1

روایت و توصیف از دیدگاه ژرار ژنت


برگردان:هاشم محمود

در واقع هر روایت‌گری، هر چند که باطنا این دو مورد ( روایت و توصیف ) به هم آمیخته باشند و نسبت آن دو به هم در هر روایت‌گری خیلی متغیر باشد، از یک سو شامل بازنمایی اعمال و رویدادها است که روایت (narration) را به مفهوم حقیقی کلمه می سازند و از سوی دیگر شامل بازنمایی اشیاء یا شخصیت ها است که همان چیزی است که امروز به آن توصیف می گویند. تقابل بین روایت و توصیف که وانگهی سنت مدرسی هم بر آن تاکید کرده است، یکی از خطوط برجسته ی شعور ادبی ما است. با وجود این در این جا صحبت از تمایزی نسبتا متاءخر است که شاید لازم باشد روزی زایش و رشد آن در نظریه و کار عملی ادبی مطالعه شود. در نظر اول به نظر می رسد که این تمایز بیش از قرن نوزدهم حیاتی فعال داشته، قرنی که در آن وارد کردن قطعه های طولانی توصیفی در یک ژانر نوعا روایی همانند رمان، امکانات و اقتضائات این شگرد را آشکار می سازد.2

ادامه مطلب ...

بررسی داستان «آدم‌های مشهور» اثر اورهان پاموک

بررسی داستان «آدم‌های مشهور» اثر اورهان پاموک


فریبا حاج دایی 


«آدم‌های مشهور» نوشته اورهان پاموک نویسنده ترک که به گفته آقای بهارلو دو سال قبل برای نوشتن یک رمان، سفری مطالعاتی به ایران داشت، اثری است ناب و در تراز پرورده‌ترین داستان‌های کوتاه جهان. این داستان را مژده دقیقی به فارسی ترجمه کرده است که می‌شود گفت اولین ترجمه پاکیزه از آثار پاموک به زبان فارسی است.

ادامه مطلب ...

25 نکته که داستان به اشتباه جلو می برد...

 25 نکته که داستان به اشتباه جلو می برد...

1- اولین نکته در پرداخت داستان این است که یک مدت داستانت را بگذاری کنار. بچه ات نیست که گذاشتیش کنار بمیرد. فقط یادت میرود که چقدر الکی از این داستان خوشت آمده و اصلاحش میکنی.

ادامه مطلب ...