می دانم این آخرین نامه هم پست نمی شود
اصلا آدم شاعر به دنیا بیاید
بختش سیاه است
تما این اسفندها را سیاه می کنم
پشت خواب پرنده های رفته
دست هایم را دود می کنم
و تو مرا اوراق می کنی
لابلای خاطره هایی که دود می شود
از اسفند تا فروردین مگر چقدر راه است
چیزی اندازه گل دادن
سنگ پشت های پیر
می دانم
این آخرین نامه هم پست نمی شود
ت. راست می گفتی:
از اولش هم بین ما چیزی نبود
جز همین چند تکه خاطره
رویا زاهدنیا
سلام
شعرت قشنگه ... یعنی از اون شعرهای که من می پسندم
اگه دوست داشتی به منم یه سری بزن ...منم مثل خودتم