شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم
شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم

تبلور اختلالات روحی در شعر نو


تبلور اختلالات روحی در شعر نو فارسی


بیژن باران


خلاصه.

 این مقاله گام نخستین جستاری در دو جهت در ادبیات معاصر ایران است. نخست، مناسبات اختلالات روحی با خلاقیت ادبی را بررسی میکند. دوم، تبلورات این مناسبات را در پیش کسوتان شعر نو، تحت ژانر ادبی مرثیه خوانی، مورد کنکاش قرار میدهد. یکی از مضار روال تکوین مدنیت جدید، اختلالات روحی و خلجانهای ذهنی در شهروندان مساعد است. در میان انسانهای حساس باید باین پرسش پاسخ داده شود: آیا خلاقیت ادبی منجر به اختلالات روحی می شود یا برعکس؟ رابطه خلاقیت ادبی با هزینه روحی در غرب، هم بطور آماری و هم نظری، نشان داده شده است. در ایران، مرثیه خوانی در بستر تاریخی- فرهنگی با جنبه غالب روال غم، گناه، قیام در مراسم اجتماعی بسیار چشم گیر است. سنت رثاء، با تنوع فراوان شکل، شامل مویه بر امور شخصی، گروهی، ملی می شود. این لایه بر شعر نو چون اعتیاد همه گیر از شاعران به خوانندگان پذیرا رخنه میکند؛ میتواند یکی از دلایل انزوای ادبی ایران در ادبیات جهان هم باشد. شادی در جهان امروزی از الویت ویژه ای برخوردار است. نسل پس از جنگ دهه 60 خود را با شجاعت از تخدیر سنت گریه و تعرض انفعالی میخواهد برهاند. با انطباق این دو، مناسبات و تبلورات، بر برخی آثار شاعران نو، متون آنها با برد ادبی- اجتماعی شان مورد نقدی نوین قرارمیگیرند. تا خواننده ابزار جدیدی در لذت، آموزش، نقد این آثار در دست داشته باشد؛ بتواند اشعار معاصر فارسی را با این ابزار محک بزند.



تبلور اختلالات روحی در شعر نو فارسی


بیژن باران


خلاصه.

 این مقاله گام نخستین جستاری در دو جهت در ادبیات معاصر ایران است. نخست، مناسبات اختلالات روحی با خلاقیت ادبی را بررسی میکند. دوم، تبلورات این مناسبات را در پیش کسوتان شعر نو، تحت ژانر ادبی مرثیه خوانی، مورد کنکاش قرار میدهد. یکی از مضار روال تکوین مدنیت جدید، اختلالات روحی و خلجانهای ذهنی در شهروندان مساعد است. در میان انسانهای حساس باید باین پرسش پاسخ داده شود: آیا خلاقیت ادبی منجر به اختلالات روحی می شود یا برعکس؟ رابطه خلاقیت ادبی با هزینه روحی در غرب، هم بطور آماری و هم نظری، نشان داده شده است. در ایران، مرثیه خوانی در بستر تاریخی- فرهنگی با جنبه غالب روال غم، گناه، قیام در مراسم اجتماعی بسیار چشم گیر است. سنت رثاء، با تنوع فراوان شکل، شامل مویه بر امور شخصی، گروهی، ملی می شود. این لایه بر شعر نو چون اعتیاد همه گیر از شاعران به خوانندگان پذیرا رخنه میکند؛ میتواند یکی از دلایل انزوای ادبی ایران در ادبیات جهان هم باشد. شادی در جهان امروزی از الویت ویژه ای برخوردار است. نسل پس از جنگ دهه 60 خود را با شجاعت از تخدیر سنت گریه و تعرض انفعالی میخواهد برهاند. با انطباق این دو، مناسبات و تبلورات، بر برخی آثار شاعران نو، متون آنها با برد ادبی- اجتماعی شان مورد نقدی نوین قرارمیگیرند. تا خواننده ابزار جدیدی در لذت، آموزش، نقد این آثار در دست داشته باشد؛ بتواند اشعار معاصر فارسی را با این ابزار محک بزند.


مقدمه.

 ادبیات بخش مهمی از فرهنگ جوامع متلاطم خاور میانه قرن 20م است. این تلاطم رسیدن به ارزشهای اجتماعی غربی ست که با خود دشواریهایی هویتی را بهمراه دارد. مدرنیسم غرب دو جزء مشخص داشته که هر کدام طرفداران خود را دارد: مدرنیزاسیون ساختارهای کلان ملی مورد علاقه دولت و شرکتهای خارجی؛ مدرنیته نهادهای شهری مورد حمایت مردم و نهادهای مدنی جهانی. تلاشی حیات قومی، با فروپاشی شبکه گسترده ش، تشکیل خانواده خود- اتکا با تطویل امانی دوره پرورشی در شهرهای پرجمعیت پرحادثه، منجر به ظهور بیگانگی و خلجان ذهنی، شواهد جنایی در همسایگی/ رسانه ها، رفتارهای نوین اجتماعی می شود. ادبیات یکی از ارکان طلیعه دار مدرنیته (تجدد فرهنگ عرفی) است که محتوایش تبیین گذار به زندگی شهری و ارتباط جهانی می باشد. شاید تبیین این استحاله شباهت به شرح اسطوره گیلگمش به سرزمین اموات و روایت سفر پیدایش (جنسیس) تورات داشته باشد- ولی در ابعاد بسیار وسیعتر و سریعتر.




در طول تاریخ، ایران بخاطر فلات بودن کشور و نداشتن سدهای طبیعی (دریا، دیوار چین، کوه) مورد تهاجم مکرر اقوام همسایه قرار گرفته است. در فرهنگ این ویژگی بصورت جنبه غالب شیون در رسوم اجتماعی است. شاید دوگانگی فلسفی باستانی ایران ریشه در دو فصلی بودن سال (زم/تاب)، مصاف دو نیروی بد/ خوب داشته باشد. شاید این دو رویی رفتاری نتیجه دوران آرامش و تحت تهاجم بودن مردم باشد. شاید در استحاله تاریخی صوفی گری- حرص مال، خصوصیات فرهنگی مردم به دو غایت متضاد برسد: افراط - تفریط، تملق - بی حرمتی، نیاز تقاص در مقابل خشونت، تعرض انفعالی، آرمان خواهی، سوز و ساز، غم – تقدیر گرایی، نفرین/ عاق، مردم آزاری – مهمان دوستی. هجران خصیصه فرهنگی غالب است که بصورت یک ژانر شعری مرثیه/ رثایی در ایران بسیار قدیمی و مسلط است. این ژانر ادبی زمینه ساز تبلور اختلالات روحی مانند شخصیت منفعل- تعرضی و طریقی برای تسکین آسیب دیدگان را در بر دارد. ویژگی زاری در ادبیات لایه های زیر را بتدریج بر شعر افزوده است:

1- میدان لغوی محاط بر تنهایی، غم، گناه، بیگانگی.

2- ترکیبات منفی زندگی مانند مرگ، خفگی، انزوا.

3- نقد سنت در تقابل با قدرت. این هم از نظر فرهنگی (تغییر رفتاری، نوجویی، فرنگی مآبی، دامن زدن به نهادینگی تجدد) و هم از نظر سیاسی (در تضاد با نظام محافظه کار و مدافع منافع اقشار صاحب نفوذ)، امید به منجی.

4- قیام بضد سنت رایج و مقاومت در مقابل اجحاف و جور، همصدایی با ستم زدگان و مستضعفان.



در این مقاله نشان داده می شود که شعرنو می تواند حامل تبلور التهابات درونی شاعر، واکنش او به نیاز سنت مرثیه باشد. همچنین پذیرش آن از طرف خواننده می تواند بیانگر روحیات افراد با اختلالات روحی – خفیف یا شدید- باشد. توجه شود که آثار هدایت برای نوجوانان از طرف اولیا منع میشود.



برترین ویژگی مدنیت نو، تسریع اجتماعی آزادی فردی در ذهن سنتی مملوکان است. فردیت با پدیده مدرنیته رابطه تنگاتنگ دارد. بخش مهمی از ادبیات شعر است که راوی این تکوین غولین، یک پا در سنت و یک پا در آینده، میباشد. شاعر با مدرنیته برای نخستین بار در کانون هستی خود، ذهنش، آزاد میشود. دیگر نیازی به عرفان، مداحی، صله خواهی، مجیزگویی ندارد. اگر شاعران در آثار خود عمدا و عمدتا هوادار مدرنیته باشند، آنها پیشروند. لذا شعر پیشرو را باید نخست در آزادی ذهن شاعر نو دید سپس در 2 رکنش، محتوا و شکل. آزادی ذهن والا ترین خصیصه شعر نو است که شاعر خواستار مدرنیته را در رابطه قطری با قدرت خواستار مدرنیزاسیون قرار می دهد. اکثریت شاعران پیشرو محتوای کار خود را بهمزمانی با این تکوین سترگ کوک می کنند. قلیلی که شکل را اولویت داده با اتکا بر ریخت وپاشهای دولتی مصاحبه، شو، زبان بازی، سفر فرنگ – کوتاه مدت جنجالی و در نهایت حاشیه ای اند. شاید این مداخله به انزوای ادبیات فارسی در جهان نیز کمک می کند (رک، دکتر فروزان سجودی، شرق5).



تاریخچه شعر نو. یکی از عناصر عمده ذهن شاعر وجدان است. تعریف و مساحی محل آن در مغز بماناد. وجدان در فرهنگ یک ثابت است. در ایران، از 4 هزار سال پیش، در سروده های زرتشت و منشور ملل کوروش تا نطقهای آتشین مزدک / بابک، از ابیات انسانی سعدی، رباعیات منطقی خیام،غزل منصفانه حافظ، اشعار اجتماعی عشقی/ یزدی تا آثار افسرده هدایت و فروغ حضور وجدان بوضوح تبلور دارد. در قرون وسطا 3 مکتب عراقی، خراسانی، هندی؛ در دوران معاصر 3 سبک کلاسیک، نیمایی، سپید/ پسا- مدرن در شعر فارسی نام برده شده. در بین 2 انقلاب مشروطه و جمهوری، شعر نوین نخست در معنی نو شد (اعتصامی، عشقی، لاهوتی، دهخدا، یزدی، ایرج، بهار، عارف، شهریار) سپس در شکل. ازمیان ِ رفتگان ِ شعر نو، خمسه اول (نیما، شاملو، فروغ، اخوان، سهراب)، خمسه ثانی (رحمانی، مشیری، ح مصدق، گلسرخی، کسرایی)، خمسه ثالث (ابتهاج، سلطانپور، مختاری، سیرجانی، نادرپور)؛ از زندگان خمسه یکم (کدکنی، خویی، براهنی، آزرم، سیمین) را باید نام برد.



شعر نو با نشر افسانه نیما در 1300 ه.ش. زاده شد. اصالت نیما در جهت تکامل تاریخی فرهنگ ایرانی باب طبع رهروان مطرح شعر فارسی معاصر واقع شد. آثارش منجر به ورود چهره های قوی شعر نو شد که بقول نیما از‘رود‘ وجودش آب گرفتند. پس مانایی نیما نه فقط در لذت / آموزش خوانندگانش، بلکه با ایجاد مکتب اصیل و عینی (نه سلیقه فردی و محفل بازی) ادبی شعر نو ادامه یافت. شهرت یک شاعر را می توان برحسب عواملی مساحی کرد با: سیطره هنری پس از مرگ، توجه جهانی به خلاقیت، جهت دهی/ پیشتازی در حوزه هنری، تاثیر بر همکاران/ عامه، اصالت کارهای خلاق، دامنه افتخارات در طول زندگی. برد ادبی/ اجتماعی پدیده عینی است؛ بر پایه ذکر شاعر در تجمعات، بین دانش جویان، سازمانها، سایتها، نشریات و اثرگذاری آنها بر مکتب، سبک، روند شعر، تاریخ، مسئولیت / پایداری او و معراجش به ضمیر ملی میباشد. این برد بر اساس مقوله های مذکور هم بترتیبی است که در بالا در خمسه ها ذکر شد. شاملو بدعتهای هنری نیما را در آثارش بوجه احسن تکامل بخشید - با نوآوریها و فعال اجتماعی بودن. اخوان بحور نیمایی را با تلفیق اسطوره ‘مزدشتی‘، زبان حماسی، شوخ طبعی تغزلی، اشراق عمیق حوادث اجتماعی، ارتقای بسیار درخشان داد. کاربرد مصالح محلی (فولک لر) در شعر نیما منبع غرور و راه گشایی برای شاعران شهرهای دیگر ایران شد: س. سپهری- کاشان، ار احمدی – کرمان، کدکنی- مشهد، براهنی- تبریز. جهت گیری سیاسی نیما در جهت آرمانهای روستا و شهر در شاعران نو به رویکرد جنسیت/ ملی/ خلقی/ طبقاتی انجامید. تاکید نیما بر فرد، منجر به ادامه کارش در جنسیت/ زنانه به نوع دید فروغ/ سیمین کمک کرد.



مهمترین نوآوری نیما ‘من‘ مرکزی آثار اوست. این در کار پیروان او - مردان – ادامه داشت. ولی’یک ماهی سیاه کوچولو‘ بفکر رفتن از برکه به دریا بود - با علم تمام به خودش، خواندن آثار خیام، مولوی، شاعران نوسرا، دیالوگ در سفر فرنگ با چپ، هوش فطری. او ‘من‘ یابی نیما را بر خود منطبق کرد. برای نخستین بار در ادب فارسی محتوا و شکل شعر مونث آغاز و تکوین یافت. این شاعر پرکار و کم عمر فروغ فرخزاد بود. او نظرات نیما و رهروانش را همچون شاگردی ژنی سریع گرفته؛ در آثارش باز تولید کرد. بخاطر اصالتش، رهروان زیاد - هم در صفوف زنان وهم مردان - دارد. او اسلوب نیما را با هنر بصری (نقاشی، سینما، تئاتر رئالیسم ایتالیایی) تلفیق کرد. فروغ در آفرینش ادبی یکی از قلل شعر نو شد- با پیروانی در افغانستان، جمهوریهای شمالی و دیگر زبانهای فلات ایران. فروغ یک مجموعه کامل است – مانند نیما، هدایت، شاملو. زندگی، اشعار، آثار اینها مثل مصالح معماری یک کاخ باشکوه میباشد. برای مثال، حتی تیتر کتابهای فروغ این معماری را در خود دارد- اسیر{داخل} دیوار عصیان{برای} تولدی دیگر{می کند} تا "ایمان بیآور" د. اکثر شاعران فاقد این معماری کامل ناشی از اشراق استراتژیک ند. در این مقاله، بمداقه برخی آثار خمسه اول (نیما، اخوان، شاملو، فروغ ، سپهری) بعلاوه یک نویسنده (هدایت) بسنده می شود.



در جنبش تجدد، مخالفت با پدرسالاری و زدودن خشونت، زنان در صف جلو یند. آنان با حضور فعال، جامعه را برای همه لطیفتر/ انسانی تر می کنند. جامعه دربرگیرنده محیط زیستی/ کار، کودکان، کارگران، ملیتها، اقلیتها، حیوانات، پیران، حتی مردان، نیز می باشد. زن با غریره زیبایی/ هنری، تلطیف عاطفی مادری، ایثار بی پایان و پشتکار جامعه را به ارزشهای پیش رفته تر انسانی نزدیک میکند. آنها از زیر لایه های چندگانه ستم و نابرابری نه تنها مبارزه خود را پیش میبرند؛ بلکه رفاه ایمنی کودکان، پیران، حیوانات را ارتقا می دهند. بویژه بخش جوان آن با نزدیکی به پسران، اردوی عظیمی را برای تعمیق اصالت فردی / حقوق شهروندی تشکیل می دهند. در جامعه ی شهری جدید بهبود محیط زیستی/ کار، ازدیاد فضای سبز، حل آلاینده ها، بهبود وضع اقلیتها، کودکان، جانواران از الویت برخوردار می شوند. مثلا نجاست سگ کنار گذاشته شده، آنرا برای پاسداری از انسان بیدفاع/ محبوس (زلزله)، راهنمایی کوران، کمک به نیروهای ضد مواد بمقام اجتماعی نوین ارتقا داده؛ صاحب حقوق اجتماعی شده که ایذای آن با جریمه روبرو می شود. داشتن گربه مونسی برای تنهایی میشود. مقراراتی برای پیش گیری از انقراض برخی جانواران وضع می شود.



اختلالات روحی. در طول حیات، یکی از مصائب بشر بیماری می باشد. این یا بخاطر تهاجم ویروسی، عدم توازن مصونیت، نارسایی ژنتیک و یا بخاطر عدم توازن هورمنی مغزی میباشد. عوارض این بیماریها کاهش توان انسان با نتیجه مرگ زود رس می باشد. از همان اول تاریخ، انسان برای مداوای بیماری مواد و اورادی را واسطه قرار داد. شاعران از احاد جامعه هستند؛ با استعداد و ممارست هنری، پیام خود را در جامعه پخش می کنند. این انسانها هم وارث ساختار ژنتیک، متابولیک، هورمونی خانوادگی، کنش / واکنش محیط فرهنگی (اخلاقیات) سنتی، فعل / انفعلات رویدادهای جوی/ اجتماعی/ جهانی می باشند. در روانشناسی رابطه بین خلاقیت هنری و اختلالات روحی تبیین شده. خُلق ناپایدار به هزینه حیاتی (مریضی، کوتاهی عمر) می تواند به آفرینش هنری کمک کند؛ ولی هنرمند باتعادل روحی هم می تواند همان اندازه خلاق باشد {7}. البته خلاقان فکری نرمال بیشتر در علوم و معماری ند. اگر آمار یک بیماری در مردم از طریق علمی، تجربی، یا نمونه برداری در دست باشد- شاعران هم مشمول این آمار میشوند. ولی اختلالات روحی حساسیت هنرمند را بیشتر می کند. لذا منطقی است که انتظار داشت در شاعر اختلالات روحی بیشتر از توده ها باشد – در آمریکای شمالی این بطور آماری صادق است. این استنتاج را میشود در مطالعه ی آ ثار، مدارک پزشگی، نامه هاو رفتارهای اجتماعی (شغلی، صنفی، سیاسی) آنها و خاطرات کتبی در مورد آنها بدست آورد.



آسیبهای روحی شامل ند بر: افسردگی، 2قطبی (دلمردگی/ سرخوشی = مانیا)، اضطراب، وسواس /عقده رفتاری (میل قوی به یک عمل/ تک فکری در باره یک موضوع)، خودخواهی افراطی، اوهام عجیب، صدا و سودا، علائم روحی (خود بزرگ بینی، حقارت، ترس، ادعای رابطه با متافیزیک)، مشغله ذهنی/ رفتاری (دور یک فکر / تسبیح)، فکر خودکشی. در قرون وسطا مصرف مشروب/ مخدر و کمکهای بالینی (ابن سینا، رازی)، ایجاد آثار هنری راههای عمده تسکینی بودند. معمولا اختلالات روحی در ادوار نامساوی افسردگی و سرخوشی عارض بیمار می شوند. در فاز اول دلمردگی، کمی توان کار، فکر خودکشی، نهایتا بیقراری و تغییر شغل عوارض آن است. در مرحله دوم، پرکاری، شوخ طبعی، آرزوهای بزرگ، بیقراری و تغییر شغل (بدلایل جدید دیگر!) عارض می شوند. این بیماریها درآغاز سده 21م، با فن آوری رایانه ای تصویری (MRI/PET) و ژنتیک بسیار پژوهیده شده اند. مقولات طبی افسردگی، اضطراب، بیگانگی باختصار بیان می شوند.



افسردگی به معنی وضع روحی ناسالم برای مدتی در فرد است. علایم آن بصورت غم، حساسیت، بی علاقگی، خستگی در مریض ظاهر میشوند. در موارد بسیاری به خودکشی یا اعتیاد می انجامد. مرثیه خوانی در شعر نو پرده ای بر علایم این بیماری می کشد. لذا باید از جنبه عام زاری فرهنگی، وجه فردی افسردگی را جدا کرد.



اضطراب توجه ذهنی غیرطبیعی به یک شئی، حادثه، آینده، تصمیم میباشد. علایم آن بیقراری، تهییج، احساس وحشت، عدم ثبات روحی است که گاهی به وسواس (ذهنی/ رفتاری) می انجامد. در این بیماری، آتوریته در زندگی بیمار یکی از علل اختلالات میشود (نقش پدر در اضطراب کافکا، رک به نامه های فروغ به پدرش).



بیگانگی بی مهری، کم توجهی به دیگران و رسوم سنتی، احساس بیم از دیگران، عذاب در محیط کار، خانواده، اجتماع تعریف شده (شغل عوض کردن مکرر هدایت). یکی از علل آن شهرنشینی است که فرد را از محیط آشنای ایستای روستا/ ایل به خیابانی در یک شهر بزرگ متغیر پرت می کند. به این روند ابزار قهر دولتی، کمی تحرک شهری، اخبار موحش جنایات در ذهن فرد افزوده میشوند. رک به بیگانه کامو، ترجمه آل احمد، و شعر مهاجر فارسی، اسماعیل نوری علا، 1377. این ترجمه رفتار بیگانگی با اولیا/ محیط را در فرهنگ شهری وارد کرد- سپس هالیوود (کازان، جمیز دین، براندو) این رفتار را توده ای کرد- بویژه در تهران – پس از کودتای تابستانی 3م، 28مرداد 1332. جنبه فلسفی/ ادبی بیگانگی منتج از شهرنشینی سریع (اگزیستانسیالیزم = اصالت وجود- کیرکه گورد، سارتر، کامو، دبوار) بماناد.



سه اختلال روحی فوق علل محیطی یا بدنی هم دارند: محیطی شامل شرایط جوی، مرگ عزیزی، تعطیلی، تضیع حقوق مدنی، اجحاف به فرد/ شناسی می باشد. عوامل بدنی شامل متابولیک، ژنتیک، هورمنی اند. در کشورهای پیشرفته ی آمریکای شمالی 10% جمیعت بالغ از افسردگی رنج می برند، حدود 30 میلیون نفر. دارو های بسیاری برای مداوا وجود دارند. این اختلالات در روال طب بالینی و روانکاوی تحلیلی شفا پذیرند.



لودویگ، دانشمند مقیم کنتاکی- امریکا{7}، در تحقیق خود، هزینه شهرت- حل مسئله خلاقیت/ جنون، می نویسد: اختلالات روحی در طول جوانی هنرمندان تا یک/ سوم بوده که در دوره بلوغ فکری (بخاطر عدم مداوا) به دو/ سوم افزایش می یابد. این نکته در مشاغل ارثی مثل سلطنت بسیار مهم است!



روانشناس انگلیسی، پست، ثابت کرد که آمار افسردگی در شاعران 2 برابر مردم عادی ست {6}. زندگی این هنرمندان عرصه کارزار خروش دیو روح در جمجمه با عینیت هنر اجتماعیشان می باشد. لودویگ ادامه می دهد، در شهرت هنرمند که با کمک نیروهای اجتماعی/ تاریخی محیط تحقق پذیرند و برای جاودانی شدن آثار هنرمند ضروری ند،8 عنصر زیر موثرند:

1. بروز استعداد/ قابلیت خاص کودک.

2. رشد قابلیت کودک با حمایت اولیا که خود اهل حال ند یا حساسیت روحی دارند.

3. ایمان به آزادی ذهنی/ بیانی، پیکار بضد سنت، منجر به واکنش اولیه منفی جامعه میشود.

4. گنجایش زیاد تنهایی/ خود – اتکایی هنرمند.

5. تقابل با آزمون جسمی (علیلی / صانحه نزدیک به مرگ) در آغاز زندگی.

6. تاکید بر کار خلاق خود با ’مهر متمایز شخصی.

7. سماجت در ابقای سبک برگزیده خود در روند آفرینش.

8. تجربه تلاطم روحی که در روند آفرینش هنری تسکین یابد.



اگر اختلالات روحی با هیجان لحظه ای، سرخوشی/ مانیک، یا علایم دیگر شدید باشد به روند آفرینش خلل وارد کند. لذا جنون غایی مخل آفرینش هنری است. شاید شراب خواری حافظ و خیام، خوش گذرانی نبوده یا سماع و ریاضت و سفر (تغییر مکان) مولانا، عرفانی نبوده بخاطر بیماریهای روحی آنها بود. خودکشی وان گوگ، همینگوی، سیلویا پلاث، ویرجینیا وولف؛ دائم الخمری تنسی ویلیامز، اخلاق « فاسد» بودلر، ورلن، رمبو، ژید؛ ترس/ دلهره پو، گوگول؛ افسردگی فصلی/ دوقطبی امیلی دیکنسون، عقده قمار داستا یوسکی، غلیان بیانی و کشته شدن در دوئل پوشکین، لرمانتوف؛ جنون/ غمحالی بایرون، جویس مربوط به اختلالات روحی آنها بود. بیماری، شاعر را حساس / بهانه گیر به محیط می کند. در برخی شدیدتر بوده در برخی خفیفتر. برخی اثرات مخرب بیماری را با اعتیاد به دود/ شرب مواد تخفیف می دهند. این بیماری ها در گذشته تشخیص/ مداوا نمی شد ند. ولی در قرن 21م بویژه در غرب در روال طولانی مشاوره/ دارویی التیام پذیرند. اکنون داروهای مداوای موثر برای برخی اختلالات روانی مزمن در دسترس ند. نباید مواد اعتیادی را نهی کرده، بدون گسترش ابزار مداوای همگانی بیماران روحی. این زمختی اجتماعی حساسیت هنرمند را تشدید (عود) می کند. از بیمار سردرگربیان میکده را میگیرند؛ ولی ابزار تیمار را از او دریغ می کنند. اشتهار این ادیبان در حیات خود و کمی بعداز مرگ آنها، بخاطر هواداران افسرده غلو می شود که در روال تاریخی، مقام واقعی خود را می یابند.



بمرور در روال اجتماعی، روان و ژن در پندار، گفتار، رفتار هنرمند ظاهر میشوند. این را در افسردگی فروغ، هدایت، وان گوگ، پو، گوگول، کافکا میتوان دید. تبیین سه اختلال روحی – افسردگی/ سرخوشی، اضطراب/ دلهره، بیگانگی/ انکار – با حفاری در شعرنو مشکلات زیر را در بر دارد:

1. زندگی خصوصی شاعرهنوز مفصل توصیف نشده.

2. زاری، مویه، حجب فرهنگی، استتاری بر علایم این اختلالات است.

3. ذهن آزاد شاعر نو در تضاد با محدودیت دولتی، خلجان مصاف تنهای خود را افزون بر اختلال روحی در شعر وارد کند.

4. سبک سهل و ممتنع (آسان برای مردم و سخت برای ممیزی) رک گویی را استتار کند. در نیم قرن آخر مشروطه، شاعر شعر خود را با فاعل "شاه" می نوشت؛ برای نشر "شب" را رمزی برای فاعل می گذاشت تا از ممیزی بگذرد. خواننده هزوارش شب را شاه میخواند!

5. پایه محدود شهری روشنفکری خوانندگان فارس و کمی دامنه نفوذ شهرستانی شعر نو علل / علایم اختلالات روحی در روستا را – در آثار شهرستانی - مختفی کند.

6. اگر در جامعه 10-15 % جمیعت بالغ از سه اختلال روحی فوق رنج ببرند، آنها خواننده پروپاقرص آثار شاعران بیمار ند؛ این طرفداری منجر به غلو شهرت مقطعی این شاعران می شود.



شیوه نقد. بازار شعر نو هنوز وسیع نیست تا بتواند کتابی در باره زندگی یک شاعر نو را جذب کند. لذا شرح کامل زندگی شاعرنو در دست جامعه نیست. مشکل است که خصوصیات شخصی شاعر را بخاطر حجب اجتماعی ش در شعرهای چاپی او حفاری کرد. در فرهنگ ایران، هنوز شرح زندگی خصوصی یک فرد از محرمات است. ولی نسبت به ادبیات قرون وسطای ایران ادبیات معاصر تخیلات هنرمند را آشکارتر می کند. منابع برای مطالعه زندگی شاعر نوسرا بقرار زیرند.

1. شعر نو، بر خلاف شعر سنتی، تا حدودی در برگیرنده زوایای زندگی خصوصی شاعر می باشد؛ آثار شاعر نو نقد و تحلیل بیشتر شده اند.

2. ادبیات شفاهی درباره شاعر بصورت خاطره نزد ادیبان همسن یا جوانتر وجود داشته، پراکنده نشر یافته اند.

3. شرح حال زندگی بوسیله نویسندگان دیگر.

4. نامه/ کارت پستال ها به دوستان، خویشان، دیگران؛ سفرنامه.

5. مدارک پزشگی، شغلی، سفری.

6. آثار غیرکلامی- نقاشی، مجسمه، عکس.



نتیجه. در مطالعه آثار خمسه اول، در سطرهای شعری آنها، این واژه ها بوفور دیده میشوند: غم، تنهایی، خالی، دلگیر، افسردگی، دل تنک، جنون، خسته، غربت، بیم، زوال، دل گرفته، ابری، جدا، نومیدی، محصور، حزن، اشگ، گریه، مرثیه، خامشی، تهی، مسکین، عزلت، ناامید. تصاویر اضطراب تنگنا مانند گور، چاه، غرق شدن نیز وجود دارد. تنگی نفس، خلجان، دلهره، ترس هم آمده. توصیف بیگانگی در مفصلهای شعرنو را هم می شود باز شناخت. نقلهایی با کلمات فوق از آثار آنها که تبلور علایم سه بیماری فوق اند، آورده میشوند: صادق هدایت (1330-1282)، فروغ فرخ زاد (46-1313)، نیما یوشیج (38-1274)، احمد شاملو (79-1304)، مهدی اخوان ثالث (69-1307)، سپهری (59-1307). طول عمر متوسط آنها 53 سال است. زودمرگی روشنفکر داخل و طول عمر در تبعید (جمالزاده، علوی) قابل غور است. این علایم را می توان با خاطراتی از زندگی نامه (چه کتبی چه شفاهی) شاعران چاشنی زد. نثر هدایت بویژه بوف کور به شعر نو بسیار نزدیک است و بر اشعار فروغ تاثیر دارد. بعلاوه زندگی او الگوی بارز بیماری و هنر می باشد. از این رو چند نقل قول هم از او می آید. این نقل قولهای شعری را با دو منبع نقد اشعارشان و خاطره نویسی خود یا ادبیان دیگر میتوان محک زد. از تطبیق تحلیل آثارشان مقوله های افسردگی، اضطراب، بیگانگی در شعر نو را میتوان استنتاج کرد. این اختلالات در دیگر ادیبان هم هست: بهرنگی، ساعدی (رک 3 شاهرخی)، آل احمد، رحمانی. جامعه سنتی امکان برخورد صحیح با این اختلالات را ندارد. چون پیش از مداوا نیاز به علت یابی، آمار، و نهادهای مدنی می باشد.



هدایت. در میان ادبای معاصر بیشترین توجه بآثار و منش هدایت با نقد ادبی و تاویلات روانشناختی شده است. او در 23 سالگی خواست خود را در رود غرق کند؛ او هم اعتیاد داشت. فربد فدایی، استاد روانشناس، میگوید {8- همشهری}: هدایت بیماری اختلال خلقی دو قطبی داشت: دوره تناوب خمودگی، افسردگی و کم کاری ممتد با دوره سرخوشی، خُلق بالا، کوک بودن، آفرینندگی، تولید ادبی زیاد، طنز، سرزندگی، نکته سنجی، اعتماد بنفس. این نظریه بر اساس استخراج از منابع 6 گانه فوق بوده؛ منطبق بر نظر نقادان دیگر هم است (رک 9و 2). در آثار او افسردگی، مرگ، بیماری، انحطاط غلبه دارد.علت دیگر افزون بر این اختلال روحی که منجر به خودکشی با گاز شد، باین قرار است: فشارهای محیط (مضیقه مالی، انتظارات خانوادگی رقابت با برادران و شوهر خواهر). « تمام هستی من سر چنگک باریک آویخته شده و در ته چاه عمیق و تاریکی آویزان بودم.» بوف کور، ص 47. « دنیا به نظرم یک خانه ی خالی و غم انگیز آمد..» همانجا، ص 76. " درزندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را در انزوا وتنهایی می خورد ومی تراشد." همانجا.



فروغ . افسردگی او را می توان در نامه ها و آثار او دید. به تعرض انفعالی فروغ در خاطرات زن اول احمد شاملو اشاره شده. فرخزاد در 16 سالگی با زدن رگ دست خواست خودکشی کند؛ به سیگار هم معتاد بود. تکرار (فرکانس) غم در فروغ از همه بالاتر است. باید ستم 2 لایه بر زن روشنفکر را در نظر داشت. « همه ی هستی من آیه ی تاریکیست../ در اتاقی که به اندازه ی یک تنهایی ست../ آسمانی ست که آویختن پرده ای../ به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن../ گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست../ پری کوچک غمگینی» تولدی دیگر. چه خوب بود که تاریخ نگارش شعر معلوم بود. آنگاه میشد شعر را با حال و کار فروغ در آن مقطع زمانی و شرایط محیطی او تحلیل تطبیقی/ قیاسی کرد. بیمار افسرده کم توان، گاهی ناظر خود بوده یا بیرون از خود بودن را حس می کند: « اگر به خانه ی من آمدی../ یک دریچه.. بیار.. که از آن/ به ازدحام کوچه ی خوش بخت بنگرم.» هدیه. « از دو سیگار روشن/ .. دو تنهایی» جفت. « جمعه ی متروک/ ..غم انگیز/ .. اندیشه های تنبل بیمار/ .. خمیازه های موذی کشدار/.. خانه خالی/.. دلگیر/ .. تنهایی و تفال و تردید.» جمعه. « از سکوت ساده ی غمی ست/ برحروف درهم جنون‌‌»‌‌ روی خاک. « که فرو ریخته در من ../ تیره آواری از ابر گران/ عشق غمناکم با بیم زوال» گذران. « غمهای آدمی را/ غمهای پاک را» همانجا. " آیا شما که چهره ی تان را زیر نقاب غم انگیز زندگی مخفی نموده اید گاهی به این حقیقت یاس آور اندیشه می کنید که زنده های امروزی چیزی به جز تفاله یک زنده نیستند." ازخود بیگانگی شهری/ جنسی در جامعه مردسالار- پس از کودتای تابستانی 32 در تهران - دلسردی اجتماعی زنان را دامن زد. این را فروغ در نامه هایی به پدرش بیان کرده؛ کوشید در سفر فرنگ خود را خارج از ایران مستقر کند؛ شعر برایش جدی بود زیرا تسکین روحی قلمداد میشد. در روال انقلاب جمهوری و جنگ دهه 60 تحولات تند / گسترده اجتماعی این دید فروغ را وسعت جغرافیایی داد؛ زمینه عینی رشد کمی رهروان دید مونث شعری ایران شد. الگوی بر آمده از زندگی فروغ را می توان خلاصه کرد: هوش و غریزه سرشار ادبی، آموزش فارسی در ایران، بیقراریها (الیناسیون)، خواست به خروج از ایران، پرکاری هنری و افسردگی، صمیمیت/جد/ عشق، زبانی گزیده / گزنده، بشارت شاعرانه ایرانی آباد، آزاد، شکوفان.



نیما. در مورد زندگی نیما از دیدگاه روانشناختی باید پژوهش بیشتری شود (رک آل احمد، پیر مرد چشم ما بود). در بسیاری از فرهنگها، هنوز تعصب بضد اختلالات روحی وجود دارد. لذا تشخیص، بروز علائم، نسخه مداوا مخفی می ماند. « مرده را ماند در گورش تنگ/ به دل سوخته ی من ماند/ به تنم خسته، که می سوزد از هیبت تب.» هست شب. اضطراب اینجا با فشردگی و احساس خفگی گور آمده. افسردگی به علت ابری بودن: « در این دنیای ابر اندود» خانه ام ابریست. «من دلم سخت گرفته ست» زردها. شاید خاطره لادبن، برادر نیما، که بجبر به دولت کشور شمالی گریخت، در شب سرد زمستانی، در ذهن نیما حک شده، پارانویای اورا تشدید کرد: « من چراغم را در آمد رفتن همسایه ام افروختم در یک شب تاریک/.. گم شد او: از من جدا، زین جاده باریک. » " آی آدمها" شرح تقلای ناامیدانه فردی در اجتماعی خشن بوده که با افسردگی و طنزشاعر همراه است.



شاملو. در خاور میانه شاعر ملی به اسطوره می پیوندد. از عکسها و شرح رفت و آمد با او میتوان اعتیاد او را به سیگار دید. انرژی زیاد او منبع لایزالی برای کارهای ادبی بود. شاملو دو قطبی روحی را با « به بودن یا نبودن» هاملتی می آمیزد: « فریادی از نومیدی فریادی از امید» شبانه. افسردگی از تاریکی را چنین میپردازد: « چه غم آلود شبی بود» شبانه.



سپهری. او در فلسفه شرق آرامش نسبی یافت. شاید سفرهای او تسکینی برای بی قراری ش در تغییر مکان بود. با اینهمه تنهایی در سطور و تصاویرش با شفافی بچشم میخورند: « پشت هیچ ستانم / آدم این جا تنهاست/ چینی نازک تنهایی من.» واحه ی در لحظه. « دور خواهم شد از این خاک غریب/ دور باید شد، دور» پشت دریاها. « بوی هجرت می آید/ من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد/ باید امشب چمدانی را/ که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد،» ندای آغاز. «چقدر تنها ماندیم » دوست.



اخوان. او افسردگی را با اعتیاد به سیگار و تسبیح (اضطراب) تسکین داد.« که افسردگی روی/ خورد آب ز پژمردگی دل.» گل. « از تهی سرشار» چون سبوی تشنه. « آشیانی بود، مسکین در حصار عزلتش محصور» مرثیه. « دید اشکم را/ خامشی بهتر/ هم چون ابر حسرت خاموش بار من » پیوندها و باغ.



منابع.

1. آرین پور، از نیما تا روزگار حاضر، زوار، تهران، 1376.

2. ن میری، مشغول قتل عام روزها هستم- نگاهی توصیفی به شخصیت صادق هدایت، همشهری، 1381.

3. م شاهرخی، غلامحسین ساعدی- آخرین روزها در پاریس، عصر نو، 1383 .

4. مریم رییس دانا http://ayandegi.persianblog.com .

5. http://sharghspaper.com/831012/html/litera.htm

6. www.psychologypsychiatry.com Felix Post

7. www.sciences.org/pages/sn_edpik/b_2.htm Ludwig A

8. www.hamshahri.net/vijenam/tehran/1381/810806/adab.htm

9. parvaztaoj.persianblog.com/1383_4_parvaztaoj_archive.html

10. www.hylit.net/ba/more/1392_0_2_0_M

11. http://www.iranonline.com/literature/index-nima.html

12. http://www.shamlou.org/

13. http://www.forughfarrokhzad.org/

14. http://www.sohrabsepehri.com/

15. http://www.sadeghhedayat.com/

16. http://mehdi1307akhavan1369.persianblog.com

منبع: ادبستان
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد