آمد درست زیر شبستان گل نشست
در بین آن جماعت مغرور شبپرست
یک تکه آفتاب نه یک تکه از بهشت ...
حالا درست پشت سر من نشسته است
این بیت مطلع غزلی عاشقانه است
این سومین ردیف نمازی خیالی است
گلدستة اذان و من و هایهایهای
اللهاکبر و انا فیکل واد...مست
)یک پرده باز پشت همین بیت میکشیم(
او فکر میکنیم در این پرده مانده است
سارا سلام... اشهد ان لا اله... تو
با چشمهای سرمهای... ان لا اله... مست
دل میبری که... حی علی... های های های
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
بالا بلند! عقد تو را با لبان من
آن شب مگر فرشتهای از آسمان نبست؟
باران جلجل شب خرداد توی پارک
مهرت همان شب... اشهد ان... در دلم نشست
آن شب کبو.... کبوتری از بامتان پرید
نمنم نما نماز تو در بغض من شکست
سبحان من یمیت و یحیی و لا اله
الا هو الذی اخذ العهد فی الست
سبحان رب هر چه دلم را ز من برید
سبحان رب هر چه دلم را ز من گسست
سبحان ربی ال... من و سارا... بحمده
سبحان ربی ال... من و سارا دلش شکست
سبحان ربی ال... من و سارا به هم رسی...
سبحان تا به کی من و او دست روی دست؟
زخمم دوباره وا شد و ایاک نستعین
تا اهدنا ال... سرای تو راهی نمانده است
مغضوب این جماعت پر های و هوی شدم
افتادم از بهشت بر این ارتفاع پست
یک پرده باز بین من و او کشیدهاند
سارا گمانم آن طرف پرده مانده است.
بهرامیان، مجله شعر ش 46
سرویس سرگرمی چاپاریست