این برف، این برف لعنتی
جمال میرصادقی
آن روزها من چهارده- پانزده ساله بودم. به در خانهها میرفتم، عقب مشتریها راه میافتادم و بدهکاریها را جمع میکردم. اوستام پیش حاجآقام تعریف من را خیلی میکرد:
“ ماشاءالله بچة زبر و زرنگیه. وقتی میفرستمش تا پولو نستونه برنمیگرده”.
تمرین تخیل
زهره قراگوزلو
اولین چیزی که یک نویسنده باید به آن توجه نماید همان فکر اوست؛ یعنی چیزی که یک نویسنده باید برپایه آن داستان بنویسد و برای نوشتن آن باید به دونکته اساسی حتما توجه گردد:
1- تکراری نباشد (یعنی ناب باشد )
هنر داستاننویسی بهرام صادقی
غلامحسین ساعدی
اولین داستان بهرام صادقی در مجلة «سخن» چاپ شد. داستانی بهظاهر تلخ و خشک، با زبان نرم و عبوس ولی با توصیفهای ریز و دقیق. برانگیختن گیجی و حیرت خواننده، در حضود مسجد و تابوت و مردهای بهظاهر پیدا ولی ناپیدا. و شک و تردید که آیا این خود مرده است که در مجلس ختم خویش حضور به هم رسانده یا نه؛ آنهم با یک ابهام ملایم و بیهیچ گرتهبرداری از سبک و سیاق معمول رایج در داستاننویسی آن روزگار. رگههای کوچکی داشت از حالت انتظار که بیشتر در قصههای پلیسی دیده میشود
مرزهای روایتگری1
روایت و توصیف از دیدگاه ژرار ژنت
برگردان:هاشم محمود
در واقع هر روایتگری، هر چند که باطنا این دو مورد ( روایت و توصیف ) به هم آمیخته باشند و نسبت آن دو به هم در هر روایتگری خیلی متغیر باشد، از یک سو شامل بازنمایی اعمال و رویدادها است که روایت (narration) را به مفهوم حقیقی کلمه می سازند و از سوی دیگر شامل بازنمایی اشیاء یا شخصیت ها است که همان چیزی است که امروز به آن توصیف می گویند. تقابل بین روایت و توصیف که وانگهی سنت مدرسی هم بر آن تاکید کرده است، یکی از خطوط برجسته ی شعور ادبی ما است. با وجود این در این جا صحبت از تمایزی نسبتا متاءخر است که شاید لازم باشد روزی زایش و رشد آن در نظریه و کار عملی ادبی مطالعه شود. در نظر اول به نظر می رسد که این تمایز بیش از قرن نوزدهم حیاتی فعال داشته، قرنی که در آن وارد کردن قطعه های طولانی توصیفی در یک ژانر نوعا روایی همانند رمان، امکانات و اقتضائات این شگرد را آشکار می سازد.2
بررسی داستان «آدمهای مشهور» اثر اورهان پاموک
فریبا حاج دایی
«آدمهای مشهور» نوشته اورهان پاموک نویسنده ترک که به گفته آقای بهارلو دو سال قبل برای نوشتن یک رمان، سفری مطالعاتی به ایران داشت، اثری است ناب و در تراز پروردهترین داستانهای کوتاه جهان. این داستان را مژده دقیقی به فارسی ترجمه کرده است که میشود گفت اولین ترجمه پاکیزه از آثار پاموک به زبان فارسی است.
آدمهای مشهور
اورهان پاموک
برگردان: مژده دقیقی
زندگی ملالآور است اگر داستانی نباشد که به آن گوش بدهی یا چیزی که تماشا کنی. بچه که بودم، اگر از پنجره خیابان و رهگذرها، یا آپارتمان روبهرورا تماشا نمیکردیم، به رادیو گوش میدادیم که سگ چینی کوچکی روی آنبه خوابی ابدی فرو رفته بود. آنوقتها، در سال 1958، در ترکیه تلویزیوننبود. ولی ما هیچوقت به روی خودمان نمیآوردیم که تلویزیون نداریم. باخوشبینی میگفتیم: «هنوز نرسیده» ـ دربارة فیلمهای افسانهای هالیوود هم،که چند سالی طول میکشید تا به استانبول برسند، همین را میگفتیم.
تأملی در ماهیت ومبانی طنز
25 نکته که داستان به اشتباه جلو می برد...
1- اولین نکته در پرداخت داستان این است که یک مدت داستانت را بگذاری کنار. بچه ات نیست که گذاشتیش کنار بمیرد. فقط یادت میرود که چقدر الکی از این داستان خوشت آمده و اصلاحش میکنی.
از کجا می فهمید که کدام بازیکن ازکدام تیم است؟
فرض کنید شما تماشاگر تلویزیونی یکی از بازیهای جام جهانی هستید....
و فرض کنید تیم، پیراهن ملی اش را نپوشیده و یا شما پیراهن ملی تیم ها را نمی شناسید....
و فرض کنید روی صفحه تلویزیون ننوشته است که کدام تیم با کدام تیم بازی می کند....
و فرض کنید صدای تلویزیون خراب است یا بازی به زبان چین باستان گزارش می شود...
با این فرضیات شما با دیدن چند دقیقه از بازی چگونه می توانید تشخیص دهید که تیمی که بازی می کند، متعلق به کدام کشور است؟
ادامه مطلب ...