شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم
شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم

رفتم....

رفتم
در انتهای جاده نگاهی کردم
او بود
از روی نرده
خم شد روی
ر
و
د

حمید مصدق





قابل شما را نداره!!

بفرمایید یه کم جاده.ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

????????

آمد درست زیر شبستان گل نشست
در بین آن جماعت مغرور شب‌پرست
یک تکه آفتاب نه یک تکه از بهشت ...
حالا درست پشت سر من نشسته است
این بیت مطلع ... ادامه مطلب ...

فتح باغ

آن کلاغی که پرید

از فراز سر ما

و فرو رفت در اندیشهء آشفتهء ابری ولگرد

و صدایش همچون نیزهء کوتاهی . پهنای افق را پیمود

خبر ما را با خود خواهد برد به شهر

ادامه مطلب ...

بی کرانه

در انتهای هر سفر

در آیینه

دار و ندار خویش را مرور می کنم

این خاک تیره این زمین

پایوش پای خسته ام

این سقف کوتاه آسمان

سرپوش چشم بسته ام

اما خدای دل

در آخرین سفر

در آیینه به جز دو بیکرانه کران

به جز زمین و آسمان

چیزی نمانده است

گم گشته ام ‚ کجا

ندیده ای مرا ؟

حسین پناهی

دلواپس

دلواپس تو نیستم
به خاطر بارانی
که می بارد

محمدرضا رحمانی

شاسوسا


شاسوسا


شاسوسا نام یکی از شعرهای سهراب تو دفتر آوار آفتاب است.معنی های زیادی برای این کلمه می گویند : تکامل ، نام خداوند ...اما خود شعر که بازگو کننده ی هبوط آدمی است بهتر از همه معنی شاسوسا را می رساند.

متن کامل شعراز سایت سهرا ب سپهری



نام شعر : شاسوسا

کنار مشتی خاک
در دور دست خودم ، تنها ، نشسته ام.
نوسان ها خاک شد
و خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فرو ریخت.
شبیه هیچ شده ای !
ادامه مطلب ...

نامه

می دانم این آخرین نامه هم پست نمی شود
اصلا آدم شاعر به دنیا بیاید
بختش سیاه است
تما این اسفندها را سیاه می کنم
پشت خواب پرنده های رفته
دست هایم را دود می کنم
و تو مرا اوراق می کنی
لابلای خاطره هایی که دود می شود
از اسفند تا فروردین مگر چقدر راه است
چیزی اندازه گل دادن
سنگ پشت های پیر
می دانم
این آخرین نامه هم پست نمی شود
ت. راست می گفتی:
از اولش هم بین ما چیزی نبود
جز همین چند تکه خاطره

رویا زاهدنیا

?????

از گور خری پرسیدم: تو سفیدی راه راه سیاه داری، یا این که سیاهی راه راه سفید داری؟

گور خر به جای جواب دادن پرسید: تو خوبی فقط عادت های بد داری، یا بدی و چند تا عادت خوب داری؟

ساکتی بعضی وقتها شلوغ می کنی، یا شیطونی بعضی وقتها ساکت می شی؟

ذاتا خوشحالی و بعضی روزها ناراحت می شی، یا ذاتا افسرده ای بعضی روزها خوشحال می شوی؟

لباس هایت تمیزن فقط پیرهنت کثیفه، یا لباسهات کثیفند و شلوارت تمیزه؟

و گور خر پرسید و پرسید و پرسید و بعد رفت!

دیگه هیچ وقت از گورخرها درباره ی راه راه بودنشان چیزی نمی پرسم.

شل سیلور استاین

عاشقانه

عاشقانه

شب
شیرین
راه
دور
مرگ
دست
ملخ
افق
چوب
آتش
تو
چون دیگی نو
در جهیزیه تاریخ می درخشی

روز
تلخ
راه
دور
مرگ
سایه
دره
آسمان
آتش
و من
چون آخرین اسکناس
درجیب یک ملوان پیر
مچاله ام.
حسین پناهی، کتاب من و نازی ، الهام،چ 4، 1376