داستانی از رومن گاری
پرندگان میروند در پرو میمیرند
رومن گاری
ابوالحسن نجفی
کتاب زمان/ 1352 بیرون آمد، روی ایوان ایستاد و دوباره مالک تنهایی خود شد: تپههای شنی، اقیانوس، هزاران پرندهی مرده در ماسه، یک زورق، یک تور ماهیگیری زنگزده، و گاهی چند علامت تازه: استخوانبندی یک نهنگ به خشکی افتاده، جای پاها، یک رج قایق ماهیگیری در دوردست، آنجا که جزیرههای گوانو* در سفیدی با آسمان همچشمی میکردند.
قهوهخانه روی پایههای چوبی، میان ماسهزار، بنا شده بود. جاده از صد متری میگذشت: صدای آن شنیده نمیشد. پل متحرکی به شکل پلکان از قهوهخانه تا روی ساحل پایین میآمد. از وقتی که دو راهزن از زندان «لیما» گریخته و او را در خواب با ضربهی بطری بیهوش کرده بودند – و صبح آنها را مست و لایعقل در گوشهی نوشگاه قهوهخانه افتاده دیده بود – شبها پل را بالا میکشید.
ادامه مطلب ...