شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم
شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم

ادبیات عامیانه

  برگرفته از: دانشنامه ادب فارسی   

    

   اَدَبیّاتِ عامیانه‌ . .ادبیّات‌ تودة‌ مردم‌ ایران‌، اثر مردمانی‌ بی‌سواد یا کم‌سواد و غالباً شفاهی‌، که‌ از جهت‌ ساختار و محتوا، با ادبیّات‌ سنّتی‌ مکتوب‌ فارسی‌ متفاوت‌ است‌. زبان‌ ساده‌، لحن‌ عامیانه‌، حالات‌ و اندیشه‌های‌ عوام‌ در این‌ ادبیّات‌ نمایان‌ است‌ (نک‌: ریپکا، ص‌239ـ240).  
 

/span

امروزه‌ ادبیّات‌ عامیانه‌ در نقاط‌ گوناگون‌ ایران‌ با گویشهای‌ متفاوت‌ میان‌ مردم‌ مناطق‌ گوناگون‌ مشهور و متداول‌ است‌. از جمله‌ در گیلان‌ اشعارشرف‌ شاه‌ دولایی‌، از شاعران‌ قرن‌ هشتم‌.ق‌، به‌ گویش‌ گیلکی‌ (نک‌: صوتی‌، ص‌1)، در مازندران‌ اشعار امیر پازواری‌ *  به‌ گویشهای‌ مازندرانی‌ (نک‌: اسماعیل‌پور، ص‌26ـ33)، در کردستان‌ داستانهای‌ کُردی‌ منظومی‌ که‌ اصطلاحاً بیت‌ نامیده‌ می‌شوند و با آواز می‌خوانند (نک‌: حسن‌پور، ج‌ IV ، ص‌ 12-11 )، و نیز بسیاری‌ از قصّه‌های‌ کوتاه‌ عامیانه‌ به‌ گویشهای‌ گوناگون‌ که‌ گاه‌ در آثار پژوهندگان‌ گویش‌شناسی‌ نقل‌ شده‌ است‌ (نک‌: کریستنسن‌، ص‌150ـ151). در این‌ مقاله‌ صرفاً به‌ ادبیّات‌ عامیانة‌ فارسی‌ متداول‌ در درون‌ مرزهای‌ ایران‌ پرداخته‌ می‌شود.

  اشعار عامیانه‌ از دیرباز در میان‌ مردم‌ ایران‌ شناخته‌ بوده‌ است‌. این‌ اشعار را، که‌ به‌ گویشهای‌ محلّی‌ بوده‌ است‌، فَهلویّات‌ * می‌گفته‌اند. برخی‌ از این‌ فهلویّات‌، که‌ خنیاگران‌ در کوچه‌ و بازار می‌خوانده‌اند، داستانهای‌ عشقی‌ منظوم‌ بوده‌ است‌ مانند آنچه‌ در مناطق‌ غربی‌ ایران‌ دربارة‌ عشق‌ شروین‌ دشتبی‌ می‌خوانده‌اند؛ به‌ همین‌ سبب‌ است‌ که‌ اشعاری‌ را هم‌ که‌ در زمان‌ ما در جنوب‌ ایران‌ به‌ گویشهای‌ محلّی‌ می‌خوانند «شَروه‌» می‌نامند. در آذربایجان‌ هم‌ خوانندگان‌ این‌ فهلویّات‌ به‌ نام‌ «شهری‌ خوان‌» معروف‌اند (صادقی‌، ص‌237ـ241). امروزه‌ اشعار عامیانه‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ را، که‌ بر زبان‌ عامّة‌ مردم‌ جاری‌ است‌، ترانه‌ و تصنیف‌ نیز می‌گویند (نک‌: بهار، محمّدتقی‌،ص‌115ـ116). وزن‌ بسیاری‌ از این‌ اشعار منطبق‌ با اوزان‌ عروضی‌ نیست‌، امّا با طرز خواندن‌ و تکیه‌ بر برخی‌ از هجاها می‌توان‌ آنها را موزون‌ کرد (ناتل‌ خانلری‌، ص‌69ـ73). اشعار عامیانة‌ متأخّرتر متأثّر از ادبیّات‌ سنّتی‌ است‌ و وزن‌ عروضی‌ دارد. قالب‌ برخی‌ از ترانه‌های‌ عامیانه‌ نیز مطابق‌ با هیچ‌یک‌ از قالبهای‌ شعر رسمی‌ نیست‌، بلکه‌ ساده‌ و ایرانی‌ است‌. قالب‌ دوبیتی‌ بیش‌ از قالبهای‌ دیگر در اشعار عامیانه‌ کاربرد دارد. برخی‌ از اشعار متأخّر نیز به‌ قالبهای‌ غزل‌ و قصیده‌ است‌ (شکورزاده‌، ص‌420ـ421). این‌ اشعار را با آهنگهای‌ خاصّ و همراه‌ با موسیقی‌ (همان‌، ص‌420) و دوبیتیها را بیشتر با آواز دشتی‌ و در گوشة‌ بختیاری‌ می‌خوانند (نک‌: بهار، محمّدتقی‌، ص‌129ـ130). برخی‌ از پژوهشگران‌ دستگاه‌ و مقام‌ موسیقی‌ این‌ اشعار را ثبت‌ کرده‌اند (مثلاً نک‌: همایونی‌،  ترانه‌های‌ محلّی‌ فارس‌ ، ص‌ 514ـ528؛ درویشی‌، ص‌.29ـ52). سرایندگان‌ بیشتر آنها معلوم‌ نیستند، اما گاه‌ نام‌ برخی‌ از آنان‌ در دوبیتیها آمده‌ است‌ (همایونی‌، همان‌، ص‌164). این‌ نوع‌ ترانه‌های‌ عامیانه‌ عاری‌ از تشبیهات‌ و استعاره‌های‌ پیچیده‌ و هرگونه‌ تصنّع‌ و گویای‌ احساسات‌ و افکار عامیانه‌ است‌ (شکورزاده‌، ص‌419). در بسیاری‌ از آنها زبان‌ عامیانه‌ و واژگان‌ محلّی‌ به‌ کار رفته‌ است‌ (مثلاً برای‌ ترانه‌های‌ عامیانه‌ به‌ لهجه‌های‌ خراسانی‌ نک‌: همان‌، ص‌422ـ 515؛ برای‌ ترانه‌ها با واژگان‌ محلّی‌ استان‌ فارس‌ نک‌:.همایونی‌، همان‌،ص‌162ـ163، 354ـ.358). بسیاری‌ از این‌ ترانه‌ها نیز همان‌ است‌ که‌ در بین‌ مردم‌ به‌ باباطاهر *  یا فایز دشتستانی‌ *  منسوب‌ است‌ (مثلاً نک‌: همان‌، ص‌167). مضمون‌ بیشتر ترانه‌های‌ عامیانه‌ عاشقانه‌ و در وصف‌ معشوق‌، طلب‌ وصال‌ او، یا گله‌ از هجران‌ است‌ (نک‌: کوهی‌ کرمانی‌، ص‌66ـ69، 76، 82، 106ـ109؛ شکورزاده‌، ص‌468ـ469، 477ـ478، 481ـ 489، 504ـ515؛ همایونی‌، همان‌، ص‌ 162ـ166). بسیاری‌ از آنها نیز نشانی‌ از زندگی‌ روستایی‌ و عشایری‌ دارد، چنان‌که‌ در آنها از دشت‌ و بیابان‌ و سبزه‌ و چشمه‌ سخن‌ گفته‌ شده‌ است‌ (کوهی‌ کرمانی‌، ص‌64ـ68). در برخی‌ از آنها با سوزی‌ خاصّ سخن‌ از دوری‌ وطن‌ و فراق‌ یار و خویشان‌ است‌ (همان‌، ص‌71، 86). برخی‌ از آنها هم‌ هجو و شوخی‌ و مطایبه‌ است‌ (شکورزاده‌، ص‌454ـ457) و پاره‌ای‌ از آنها حکایتی‌ را نقل‌ می‌کند (از جمله‌، نک‌: همایونی‌، همان‌، ص‌354ـ355). برخی‌ از این‌ اشعار در واقع‌ مناظره‌ *  (احمد پناهی‌ سمنانی‌،  ترانه‌ و ترانه‌سرایی‌ در ایران‌ ، ص‌62ـ64) یا گفتگوی‌ عاشقانه‌ و دوستانه‌ میان‌ دو تن‌ است‌ (کوهی‌ کرمانی‌، ص‌211ـ220؛ شکورزاده‌، ص‌461ـ 464، 474ـ476،همایونی‌، همان‌، ص‌351ـ353).

  پاره‌ای‌ از تصانیف‌ عامیانه‌ درپی‌ یک‌ واقعة‌ تاریخی‌ ساخته‌ شده‌ و به‌ زبان‌ مردم‌ کوچه‌ و بازار خوانده‌ شده‌ است‌. کهن‌ترین‌ ابیاتی‌ که‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ باقی‌ مانده‌ از همین‌ نوع‌ است‌. از جمله‌، تصنیفی‌ است‌ که‌ مردم‌ بخارا، در سال‌ 56.ق‌، به‌ مناسبت‌ عشق‌ پدیدآمده‌ میان‌ سعید بن‌ عثمان‌، امیر گماردة‌ معاویه‌ در خراسان‌، و ملکة‌ بخارا ساختند و در کوچه‌ و بازار می‌خواندند (زرّین‌کوب‌،ص‌143ـ.145).همچنین‌ است‌ «حَراره‌»(=ترانه‌)ای‌ که‌ کودکان‌ در کوچه‌ به‌ دنبال‌ یزید بن‌ مفرّغ‌، عاشق‌ دختری‌ به‌نام‌ سمیّه‌، به‌ آواز می‌خواندند (جاحظ‌، ج‌1، ص‌132؛  تاریخ‌ سیستان‌ ، ص‌96). هنگامی‌ که‌، در 108.ق‌، اسدبن‌ عبدالله، حاکم‌ خراسان‌، در جنگ‌ با امیر خُتَلان‌ شکست‌ خورد، اهل‌ خراسان‌ برای‌ او تصنیفی‌ ساختند و می‌خواندند (طبری‌، ج‌3، ص‌1494). این‌ گونه‌ تصنیفها در تاریخ‌ ادامه‌ یافته‌ است‌. در 508 ق‌ چون‌ احمد عطّاش‌ در عهد سلطان‌ محمّد بن‌ ملکشاه‌ (حک..: 498ـ511.ق‌) شورید و شکست‌ خورد، او را اسیر کردند و در اصفهان‌ گرداندند و مردم‌ اصفهان‌ به‌ دنبال‌ او با دف‌ و طبل‌ و دهل‌ تصنیفی‌ می ‌خواندند (راوندی‌، ص‌161). پس‌ از شکست‌ لطفعلی‌خان‌ زند (حک: 1181ـ 1209ق‌) از آقامحمّدخان‌ قاجار، نخستین‌ پادشاه‌ این‌ سلسله‌، نیز مردم‌ شیراز تصنیفی‌ ساختند (همایونی‌، همان‌، ص ‌405) و همچنین‌ است‌ تصنیف‌ مردم‌ تهران‌ دربارة‌ فرار محمّدعلی‌ شاه‌ قاجار (حک: 1324ـ1327.ق‌؛ احمدی‌، ص‌143). یا آنچه‌ دربارة‌ سخاوت‌ حسن‌خان‌ یگانه‌، پسر یوسف‌خان‌ مستوفی‌الممالک‌ (متوفّی‌ 1303ق‌)، ساخته‌ بودند (همان‌، ص‌35). در بسیاری‌ از اشعار عامیانه‌ نام‌ قهرمانان‌ ناشناس‌ محلّی‌ باقی‌ مانده‌ است‌، از جمله‌ ترانه‌هایی‌ که‌ در خراسان‌ راجع‌ به‌ نصرو یا نصرالله (بهار، محمّدتقی‌، ص‌117ـ119؛ شکورزاده‌، ص‌479ـ481)، در فارس‌ دربارة‌ حسینا (کوهی‌ کرمانی‌، ص‌74ـ75، 88؛ همایونی‌، همان‌، ص‌343، 348) و در ابیانه‌ و اطراف‌ کاشان‌ درباره‌ کریم ‌خان‌ (کوهی‌ کرمانی‌، ص‌156ـ157) مشهور است‌.

  بخشی‌ از اشعار عامیانه‌ هم‌ اشعار مذهبی‌ است‌، یک‌ نمونه کهن‌ از این‌ نوع‌ اشعار، به‌ گفته نویسنده  تاریخ‌ سیستان‌  (ص‌37) «سرود کَرْکوی‌» راجع‌ به‌ آتشگاه‌ کَرْکویَه‌ بر زبان‌ زردشتیان‌ جاری‌ بوده‌ است‌. پاره‌ای‌ از این‌ اشعار هم‌ اشعار سوگواری‌ است‌. در قرن‌ چهارم‌.ق‌، نرشخی‌ از سروده‌های‌ مردم‌ بخارا در سوگ‌ سیاوش‌ و آنچه‌ مطربان‌ و قوّالان‌ در این‌ باره‌ به‌ نام‌ «گریستن‌ مغان‌» می‌خوانده‌اند، سخن‌ گفته‌ است‌ (ص‌24، 33). تعزیه ‌نامه ‌ها نیز بخشی‌ قابل‌ توجّه‌ از اشعار عامیانة‌ قرون‌ اخیر است‌ که‌ با آهنگی‌ خاصّ در مراسم‌ تعزیه‌ *  همراه‌ نمایش‌ خوانده‌ می‌شود (نک‌: شهیدی‌، ص‌30، 38، 533ـ 535). گذشته‌ از تعزیه‌نامه‌ها برخی‌ از اشعار عامیانه‌ در مجالس‌ ترحیم‌ و مراسم‌ سوگواری‌ خوانده‌ می‌شود (مثلاً نک‌: شکورزاده‌، ص‌216). اشعار سوگواری‌ در مناطق‌ گوناگون‌ نامهایی‌ خاصّ دارد، چنان‌که‌ در بلوچستان‌ «موتَک‌» و در آذربایجان‌ «آغی‌» نامیده‌ می‌شود (احمد پناهی‌ سمنانی‌، همان‌، ص‌214، 515). برخی‌ از اشعار عامیانه مذهبی‌ اشعاری‌ است‌ که‌ قلندران‌ و درویشان‌ دوره‌گرد در کوچه‌ و بازار در منقبت‌ علی‌ (ع‌) و اهل‌ بیت‌ (ع‌) به‌ پیروی‌ از سنّت‌ مناقب ‌خوانان‌ قرنهای‌ پنجم‌ و ششم‌ ق‌ می‌خوانند (نک‌: قزوینی‌ رازی‌، ص‌63ـ65). از مشهورترین‌ آنها لوحی‌ اصفهانی‌ است‌ که‌ در عهد صفوی‌ بیشتر درویشان‌ دوره‌گرد شعرهای‌ او را در گذرها می‌خوانده‌اند (نک‌: نصرآبادی‌، ص‌427، 430). این‌ درویشان‌ در قهوه ‌خانه ‌ها و تکیه‌ها مراسم‌ مشاعرة‌ خاصّی‌ به‌ نام‌ «سخنوری‌» برپا می‌کرده‌اند که‌ اشعار آنان‌ هم‌ پاره‌ای‌ از ادبیّات‌ عامیانة‌ ایران‌ محسوب‌ می‌شود (نک‌: محجوب‌، ص‌553، 631ـ635، 779؛ افشاری‌، «فرقة‌ عجم‌ و سخنوری‌»، ص‌142ـ152؛ همچنین‌ نک‌: بحرطویل‌ * ).

  از دیرباز مطربانی‌ به‌ نام‌ «قوّال‌» و «مقری‌» پاره‌ای‌ از اشعار عامیانه‌ را در کوچه‌ و بازار همراه‌ با ساز و رقص‌ می‌خوانده‌اند (مثلاً نک‌: محمّد بن‌ منوّر، ص‌95)، و گاهی‌ صوفیان‌ آنان‌ را برای‌ اجرای‌ مراسم‌ سماع‌ *  به‌ خانقاههای‌ خود دعوت‌ می‌کرده‌اند (مثلاً نک‌: همان‌، ص‌81). این‌ گروه‌ از مطربان‌ تا عصر حاضر نیز باقی‌ مانده‌اند (احمدی‌، ص‌36ـ37، 55ـ57؛ شکورزاده‌، ص‌162ـ166، 184ـ186).

  بسیاری‌ از اشعار عامیانه‌ را به‌ مناسبتهایی‌ خاصّ در مواقعی‌ از سال‌ می ‌خوانند. از آن‌ جمله‌ است‌ اشعاری‌ که‌ نوروزی ‌خوانان‌ چند روز پیش‌ از آغاز نوروز در دسته ‌های‌ چهار پنج‌نفری‌ در کوچه‌ها می‌خوانند (عناصری‌، ص‌24ـ31)، ترانه ‌هایی‌ که‌ حاجی‌ فیروزها در استقبال‌ نوروز با رقص‌ و آواز در معابر می‌خوانند (همایونی‌، همان‌، ص‌360ـ361؛ احمدی‌، ص‌.69ـ72) و ترانه‌های‌ خاصّ چهارشنبه‌سوری‌ و سیزده‌به‌در (همایونی‌، همان‌، ص‌361، 365ـ367) و نیز آنچه‌ روستاییان‌ خراسان‌ به‌ نام‌ سرود جشن‌ سده‌ می‌خوانند (شکورزاده‌، ص ‌117 ـ118). در ماه‌ رمضان‌ هم‌ در برخی‌ از ولایات‌ رسم‌ است‌ که‌ جوانان‌ پس‌ از افطار در کوچه‌ها اشعاری‌ عامیانه‌ با صدای‌ بلند سرمی‌دهند (نک‌: همان‌، ص‌442ـ.445). در بعضی‌ شهرها و روستاها مراسمی‌ خاصّ برای‌ فراخواندن‌ باران‌ متداول‌ بود که‌ با ترانه ‌های‌ عامیانه ویژه‌ باران ‌خواهی‌ همراه‌ بود (همان‌، ص‌346ـ348، 452؛ احمدی‌ ریشهری‌، ص‌72ـ74)، به‌ علاوه‌ شبهای‌ جمعه‌ مردم‌ برای‌ حاجت ‌خواهی‌ (همان‌، ص‌422ـ424)، مخصوصا ًدختران ‌برای ‌بخت‌ گشایی‌( عقایدالنّساء ، ص‌7) و زنان‌ برای‌ محبوب ‌شدن‌ نزد همسران‌ خود (کتیرایی‌، ص‌356)، همراه‌ با بعضی‌ آداب‌، شعرهای‌ عامیانه‌ می‌خواندند. امروزه‌ در بوشهر کشاورزان‌ نیز به‌ هنگام‌ وزن‌کردنِ غلاّت‌ جمله ‌های‌ دعایی‌ موزونی‌ می‌خوانند تا به‌ غلاّت‌ آنان‌ برکت‌ داده‌ شود (احمدی‌ ریشهری‌، ص‌82ـ83).

  بسیاری‌ از ترانه‌های‌ عامیانه‌ ترانه‌های‌ خاصّ مراسم‌ ازدواج‌ است‌ که‌ بیشتر بین‌ زنان‌ متداول‌ است‌ و از هنگام‌ خواستگاری‌ تا زفاف‌، گاه‌ گروهی‌ و گاه‌ به‌ تنهایی‌، گاه‌ با ساز و گاه‌ بدون‌ ساز، به‌ آواز می‌خوانند. این‌گونه‌ از ترانه‌ها در برخی‌ از مناطق‌ نامهایی‌ خاصّ دارد. مثلاً در استان‌ فارس‌ آنها را «واسونَک‌» (همایونی‌، همان‌، ص‌103؛ درویشی‌، ص‌.55) و در بوشهر «یزله‌گری‌» می‌گویند (احمدی‌ریشهری‌، ص‌51ـ59). نمونه‌ای‌ کهن‌ از تصنیفهای‌ عروسیِ عهد صفوی‌ نیز در عقایدالنّساء  (ص‌12ـ13) ثبت‌ شده‌ است‌.

  برخی‌ از ترانه‌ها هم‌ به‌ مشاغلی‌ خاصّ مربوط‌ است‌، مانند ترانه ‌های‌ چوپانان‌ (همایونی‌، همان‌، ص‌368ـ374)، گندم‌کاران‌ و جوکاران‌ و قالی‌بافان‌ (همان‌، ص‌374، 384). در بوشهر مردم‌، به‌ هنگام‌ ساختن‌ آب‌انبار، دسته‌ جمعی‌ اشعاری‌ عامیانه‌ با آهنگی‌ خاصّ می‌خوانند (احمدی‌ ریشهری‌، ص‌77ـ78).

  بخشی‌ قابل‌ توجّه‌ از ترانه‌ها و تصنیفهای‌ عامیانه‌ اشعاری‌ است‌ که‌ بزرگتران‌ خانواده‌، به‌ویژه‌ مادران‌، برای‌ کودکان‌ می‌خوانند و کودکان‌ نیز آنها را فرا می‌گیرند و تکرار می‌کنند (نک‌: شکورزاده‌، ص‌441ـ525؛ همایونی‌، همان‌، ص‌56ـ69، 70ـ100؛ احمد پناهی‌ سمنانی‌، همان‌، ص‌64ـ66، 178ـ179). گاه‌ این‌ ترانه‌ها بیان‌ قصّه‌هایی‌ کوتاه‌ و در واقع‌ مَتَل‌ است‌. در گویش‌ سمنانی‌ به‌ آنها «آستونک‌» می‌گویند (احمد پناهی‌ سمنانی‌،  آداب‌ و رسوم‌ مردم‌ سمنان‌ ، ص‌194ـ200). پاره‌ای‌ از این‌ ترانه‌ها نیز لالایی هایی‌ است‌ که‌ مادران‌ برای‌ خواباندن‌ کودکان‌، با آهنگی‌ خاصّ، می‌خوانند و در مناطق‌ گوناگون‌ گهگاه‌ به‌ لهجه‌های‌ محلّی‌ است‌ (نک‌: شکورزاده‌، ص‌519ـ527؛ همایونی‌، همان‌، ص‌41ـ55؛ احمد پناهی‌ سمنانی‌، همان‌، ص‌176ـ178). برخی‌ از ترانه ‌های‌ کودکان‌ هم‌ اشعاری‌ است‌ که‌ آنان‌ در بعضی‌ از بازیهای‌ خود می‌خوانند (مثلاً نک‌: قزل‌ ایاغ‌، ص‌130، 164ـ165، 264، 435). این‌گونه‌ ترانه‌ها سابقه‌ در گذشته‌های‌ دور دارد، چنان‌که‌ نقل‌ است‌ که‌ رودکی‌ (متوفّی‌ 329.ق‌) از آهنگ‌ جمله‌ای‌ مسجّع‌، که‌ کودکی‌ در گردوبازی‌ می‌خواند، وزن‌ قالب‌ رباعی‌ را برساخت‌ (شمس‌ قیس‌ رازی‌، ص‌112ـ114). گاه‌ این‌ تصانیف‌ در بازیهای‌ نمایشی‌ زنانه‌ هم‌ به‌ کار می‌رود، ازجمله‌ بازی‌ نمایشی‌ خاله‌ رو.رو (کتیرایی‌، ص‌384ـ393؛ همان‌، ص‌48ـ50) و نیز عموسبزی‌فروش‌ (احمدی‌، ص‌46ـ 47؛ قزل‌ایاغ‌، ص‌165) و نیز نمایش‌ عروسِ قریش‌ که‌ زنان‌ در مجالس‌ مولودی‌ اجرا می‌کنند (کتیرایی‌، ص‌318ـ319).

  پاره ‌ای‌ از ادبیّات‌ عامیانه‌ هم‌ معمّاها و چیستانهای‌ متداول‌ در بین‌ مردم‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از آنها منظوم‌ یا جمله‌هایی‌ موزون‌ است‌ (نک‌: شکورزاده‌، ص‌531ـ541؛ احمد پناهی‌ سمنانی‌، همان‌، ص‌144ـ149). در برخی‌ از مناطق‌ این‌ چیستانها نامی‌ خاصّ دارد، مثلاً در سروستان‌ به‌ آنها «فال‌گوشک‌» می‌گویند (نک‌: همایونی‌،  فرهنگ‌ مردم‌ سروستان‌ ، ص‌274ـ282). البتّه‌ معمّا در ادبیّات‌ رسمی‌ مکتوب‌ هم‌ جایگاهی‌ خاصّ دارد (مثلاً نک‌: واصفی‌، ج‌1، ص‌121ـ137، 235ـ248)، امّا چیستانهای‌ عامیانه‌ به‌ زبانی‌ ساده‌تر است‌.

  بخشی‌ قابل‌ توجّه‌ از ادبیّات‌ عامیانة‌ ایران‌ ضرب‌المثلهایی‌ است‌ که‌ بر زبان‌ عوام‌ جاری‌ است‌ و بسیاری‌ از آنها منظوم‌ یا جمله‌هایی‌ آهنگین‌ و مسجّع‌ است‌ (نک‌: بهار، محمّدتقی‌، ص‌121ـ122؛ شکورزاده‌، ص‌545ـ564). نخستین‌بار یکی‌ از ادبای‌ قرن‌ یازدهم‌.ق‌، به‌ نام‌ محمّدعلی‌ حبله‌رودی‌، امثال‌ فارسی‌ را در 1049ق‌ در کتابی‌ به‌ نام‌  مجمع‌الامثال‌  گرد آورد (دربارة‌ او نک‌: کیا، ص‌.پنج‌.ـ.شش‌) و سپس‌ در 1054.ق‌ مجموعه‌ای‌ دیگر از امثال‌ را با داستانهای‌ امثال‌ و حکایتهای‌ مذهبی‌ و اخلاقی‌ در کتاب‌  جامع‌التّمثیل‌  یا  مجمع‌التّمثیل‌  تألیف‌ کرد (نک‌: مارزلف‌، «داستانهای‌ عبرت‌آموز»، ص‌. 172-170 ).

  بخشی‌ عمده‌ از ادبیّات‌ عامیانه ایران‌ شامل‌ قصّه ‌های‌ کوتاهی‌ است‌ که‌ عامّة‌ مردم‌ برای‌ یکدیگر و خاصّه‌ مادران‌ و مادربزرگان‌ برای‌ کودکان‌ نقل‌ می‌کنند. در گذشته‌، دایه‌ها و خدمتکاران‌ حرمسراها بسیاری‌ از این‌ قصّه‌ها را از بر بودند و برای‌ سرگرم‌ کردن‌ کودکان‌ نقل‌ می‌کردند (کریستنسن‌، ص‌153؛ زرّین‌کوب‌، ص‌243، 249). این‌ قصّه ‌های‌ مجهول ‌المؤلّف‌ سینه‌ به‌ سینه‌ از گذشتگان‌ به‌ آیندگان‌ رسیده‌ است‌ (همان‌، ص‌.245ـ246). قصّه‌گویانِ گذشته‌ از نقل‌ آنها بیشتر تفریح‌ و لذّت‌ خود و دیگران‌ را می‌خواستند و برای‌ جذّاب‌ترکردن‌ آنها شاخ‌ و برگهایی‌ بر آنها می‌افزودند (همان‌، ص‌231،244). برخی‌ از قصّه‌ها از دیرباز برای‌ سرگرمی‌ پادشاهان‌ فراهم‌ آمده‌ است‌ (همان‌، ص‌231ـ232). کتاب‌ مشهور  الف‌ لیلة‌ و لیلة‌ *   و ترجمة‌ فارسی‌ آن‌ با عنوان‌  هزار و یک‌شب‌ *  یکی‌ از نمونه‌های‌ بسیار کهن‌ این‌گونه‌ کتابهاست‌ که‌ بیشتر قصّه ‌های‌ آن‌ بن‌ مایه قصّه‌های‌ عامیانه‌ دارد (کریستنسن‌، ص‌23ـ24؛ ریپکا، ص‌293، 308ـ310). به‌ استثنای‌ کتابهایی‌ مانند  هزار و یک‌شب‌ ، بیشتر قصّه ‌های‌ کوتاه‌ عامیانه‌ را تنها در دوره‌های‌ اخیر گردآوری‌ و مکتوب‌ کرده‌اند (نک‌: ادامة‌ مقاله‌). این‌ قصّه‌ها ساده‌ و بی‌پیرایه‌ است‌، امّا گهگاه‌ برخی‌ از تعبیرات‌ کهن‌ در پاره‌ای‌ از آنها دیده‌ می‌شود. برخی‌ از جمله ‌های‌ قالبی‌ آغاز و انجام‌ آنها وزن‌ و قافیه‌ دارد (زرّین‌کوب‌، ص‌243ـ244). قصّه‌های‌ کوتاه‌ عامیانه‌ را از لحاظ‌ مضمون‌ و محتوا به‌ دو بخش‌ می‌توان‌ تقسیم‌ کرد: گروهی‌ از آنها صرفاً تخیّلی‌ و شرح‌ ماجراجوییها و خیالپردازیهای‌ عجیب‌ و غریب‌ است‌ و بیشتر از سحر و افسون‌ و غول‌ و دیو *  و پری‌ *  سخن‌ می ‌گوید. گروهی‌ دیگر بیش‌ و کم‌ واقع ‌گرایانه‌ و حاکی‌ از ماجراهای‌ عادی‌ زندگی‌ مردم‌، آرزوها و دردهای‌ آنهاست‌. بسیاری‌ از آنها از تأثیر بخت‌ و سرنوشت‌ در زندگی‌ حکایت‌ دارند (ریپکا، ص‌291ـ292؛ زرّین‌کوب‌، ص‌246ـ248). قهرمانان‌ این‌گونه‌ قصّه‌ها بیشتر شاهان‌ و شاهزادگان‌، تهیدستان‌ مانند خارکش‌ و پینه‌دوز، و پارسایان‌ و درویشان‌اند. در بسیاری‌ از این‌ قصّه‌ها سخن‌ از مکر زنان‌ و یا خیانت‌ آنان‌ به‌ همسرانشان‌ است‌ (مارزلف‌، ص‌42ـ45). گاهی‌ شخصیّتهای‌ تاریخی‌ مانند سلطان‌ محمود غزنوی‌ (حک: 387ـ421ق‌) یا شاه‌عبّاس‌ صفوی‌ (حک..: 996ـ.1038ق‌)، که‌ با لباس‌ مبدّل‌ به‌ میان‌ مردم‌ می‌روند (همان‌، ص‌46ـ47)، در این‌ قصّه‌ها حضور دارند (همچنین‌ نک‌: مرتضوی‌، ج‌5، ص‌2956ـ2958). در برخی‌ از آنها پندهای‌ حکیمانه‌ نهفته‌ است‌ تا کودکان‌ از شنیدن‌ آنها راه‌ و رسم‌ زندگی‌ را بیاموزند (زرّین‌کوب‌، ص‌248؛ نیز نک‌: ادبیّات‌ کودک‌ و نوجوان‌ * ). پاره‌ای‌ از این‌ قصّه ‌ها نیز مضمون‌ طنز دارد و در واقع‌ لطیفه‌ است‌؛ از جمله‌ قصّه ‌هایی‌ که‌ قهرمانان‌ آنها بهلول‌ و ملاّ.نصرالدّین‌ * اند (ریپکا، ص‌301؛ مارزلف‌، ص‌47). قصّه‌های‌ کوتاه‌ عامیانه‌ که‌ گاه‌ آنها را «اوسَنه‌» نیز می‌نامند در مناطق‌ گوناگون‌ با لهجه‌های‌ عامیانة‌ محلّی‌ آمیخته‌ است‌ (مثلاً نک‌: شکورزاده‌، ص‌.353ـ 389؛ همایونی‌، همان‌، ص‌.292ـ299).

  پاره‌ای‌ دیگر از قصّه‌های‌ عامیانة‌ فارسی‌ قصّه‌های‌ بلندی‌ است‌ که‌ نقّالان‌ و قصّه‌گویان‌ دوره‌گرد آنها را ساخته‌اند. این‌ گروه‌ از افسانه‌پردازان‌ در کوچه‌ و بازار معرکه‌ می‌گرفتند و هر روز بخشی‌ از قصّة‌ خود را نقل‌ می‌کردند و روز دیگر مردم‌ دوباره‌ در معرکة‌ آنان‌ حاضر می‌شدند تا دنبالة‌ قصّة‌ روز گذشته‌ را بشنوند (دربارة‌ آنها نک‌: کاشفی‌ سبزواری‌، ص‌303ـ305). در دورة‌ قاجار بسیاری‌ از آنان‌ پیرو یکی‌ از طریقه‌های‌ درویشی‌ به‌ نام‌ طریقة‌ عجم‌ بودند (نک‌: افشاری‌ و مداینی‌، ص‌.بیست‌ و چهار.ـ بیست‌ و شش‌). از عهد صفوی‌ به‌ بعد، پاتوق‌ این‌ گروه‌ از معرکه‌گیران‌ قهوه‌خانه‌ها شد. برخلاف‌ قصّه ‌های‌ کوتاه‌ عامیانه‌، که‌ تا دوره‌های‌ اخیر بیشتر روایتهای‌ شفاهی‌ داشته‌، از دیرباز قصّه‌های‌ بلند نقّالان‌ از صورت‌ شفاهی‌ به‌ صورت‌ مکتوب‌ در آمده‌ است‌. در مجالس‌ نقّالی‌ کاتبانی‌ حاضر می‌شدند و عین‌ گفته ‌های‌ نقّال‌ را تند می ‌نوشتند. بسیاری‌ از نسخه‌های‌ خطّی‌ قصّه‌های‌ نقّالان‌ به‌ این‌ گونه‌ فراهم‌ آمده‌ است‌، امّا نسخه‌های‌ خطّی‌ یک‌ قصّه‌ نقّالی‌، اگرچه‌ مضمون‌ و محتوای‌ آنها یکسان‌ است‌، کمتر مطابق‌ یکدیگر است‌؛ زیرا نقّالان‌ گوناگون‌ در مناطق‌ متفاوت‌ ضمن‌ نقل‌ یک‌ قصّه‌ به‌ سلیقة‌ خود چیزهایی‌ بر آن‌ می‌افزودند و چیزهایی‌ از آن‌ می‌کاستند (نک‌: صفا، ص‌12؛ افشاری‌ و مداینی‌، ص‌.سی‌). بیشتر قصّه‌های‌ عامیانة‌ نقّالان‌ از دورة‌ صفوی‌ به‌ بعد ساخته‌ شده‌ است‌، امّا در میان‌ کهن‌ترین‌ و اساسی‌ترین‌ آنها، که‌ پیش‌ از دورة‌ صفوی‌ نوشته‌ شده‌ است‌، باید از پنج‌ کتاب‌، یعنی‌  سمک‌ عیّار * ،  اسکندرنامه‌ * ،  داراب ‌نامه‌ * ، فیروزشاه ‌نامه‌  و  قصّة‌ حمزه‌  (نک‌: هنوی‌، ص‌0 14 ) نام‌ برد، این‌ قصّه‌ها اگرچه‌ به‌ نثر است‌، بیش‌ و کم‌ صبغة‌ حماسی‌ دارد و برخی‌ از محقّقان‌ آنها را در برابر حماسه‌های‌ سنّتی‌ طبقة‌ اشراف‌، حماسه‌های‌ عامیانه‌ دانسته ‌اند (بهار، مهرداد، ص‌73، 161)، با این‌ همه‌، قهرمانان‌ اصلی‌ بیشتر این‌ قصّه‌ها مانند  اسکندرنامه‌، داراب‌نامه‌  و  فیروزشاه‌نامه‌  شاهان‌ و شاهزادگان‌اند. قهرمان‌ اوّل‌ قصّة‌ حمزه‌  نیز فردی‌ از طبقه اشراف‌ و بزرگزادگان‌ است‌، امّا در سمک‌ عیّار  قهرمان‌ اصلیِ قصّه‌ عیّاری‌ از طبقة‌ عامّه‌ است‌. زن‌ در این‌ قصّه‌ها اهمّیّتی‌ ویژه‌ دارد و در بیشتر آنها طرح‌ اصلیْ عشقِ قهرمانِ قصّه‌ به‌ یک‌ زن‌ است‌ (هنوی‌، ص‌ 141 ). در برخی‌ از این‌ قصّه‌ها هم‌ واقعیّتهای‌ تاریخی‌ به‌ افسانه‌ درآمیخته‌ است‌، از جمله‌  قصّة‌ حسین‌ کُرد شبستری‌  که‌ زمان‌ ماجراهای‌ قصّه‌ دوران‌ فرمانروایی‌ شاه‌عبّاس‌ اوّل‌ (حک..: 996ـ.1038.ق‌) است‌ و از کشمکشهای‌ ایرانیان‌ و ازبکان‌ آمیخته‌ با بن‌مایه‌های‌ قصّه‌های‌ نقّالان‌ مانند شیرین‌کاریهای‌ عیّاران‌ سخن‌ می‌گوید (نک‌: مارزلف‌، «قصّة‌ عامیانة‌ ایرانی‌ حسین‌ کرد»، ص‌ 286-283 )، به‌علاوه‌ برخی‌ از کتابهای‌ مَقْتَل‌ (=درباب‌ واقعة‌ کربلا) که‌ در دوره قاجار نوشته‌ شده‌ است‌، ازجمله‌  طریق‌ البکاء  نوشتة‌ محمّدحسین‌ شهرابی‌، به‌ قصّه‌های‌ عامیانه‌ درآمیخته‌ است‌، و از این‌رو باید آنها را بخشی‌ از ادبیّات‌ عامیانة‌ ایران‌ محسوب‌ داشت‌.

  بسیاری‌ از فتوّت‌نامه‌ها، خاصّه‌ رساله‌هایی‌ را که‌ اصناف‌ پیشه‌ور نوشته‌اند، از ادبیّات‌ عامیانة‌ ایران‌ باید شمرد. این‌ دست‌ از رساله‌ها که‌ بیشتر به‌ صورت‌ پرسش‌ و پاسخ‌ است‌، آداب‌ و رسوم‌ و افسانه‌های‌ طبقة‌ پیشه‌ور اعصار گذشته‌ را تبیین‌ می‌کند و مطالب‌ آنها شفاهاً بین‌ جوانمردان‌ اصناف‌  بازگو می‌شده‌ است‌. همچنین‌ رساله‌های‌ درویشان‌ خاکسار عهد قاجار که‌ شرح‌ اعتقادات‌ و افسانه‌های‌ خاکساران‌ است‌ (نک‌: افشاری‌، «مقدّمه‌»،  فتوّت ‌نامه ‌ها و رسائل‌ خاکساریّه‌ ، ص‌1، 45، 141).

  بعضی‌ از آثار ادب‌ عامیانه‌ مأخوذ از ادبیّات‌ رسمی‌ و سنّتی‌ است‌، مانند آنچه‌ نقّالان‌ به‌ زبان‌ عامیانه‌ و با تعبیرات‌ خاصّ خود از داستانهای‌  شاهنامه‌  و آثار حماسی‌ دیگر نظیر  گرشاسب‌نامه‌ * و  سام‌نامه‌  نقل‌ کرده‌اند و سپس‌ روایت‌ شفاهی‌ آنان‌ باز به‌ صورت‌ مکتوب‌ درآمده‌ است‌ و آنها را اصطلاحاً «طومار» نامیده‌اند (نک‌: انجوی‌ شیرازی‌،  مردم‌ و فردوسی‌ ، ص‌263ـ264؛ افشاری‌ و مداینی‌، ص‌ سی‌ و یک‌)، همچنین‌ برخی‌ از قصّه ‌های‌ کوتاه‌ عامیانه‌ که‌ بر زبان‌ مردم‌ ایران‌ و تاجیکستان‌ جاری‌ و در اصل‌ مأخوذ از  مثنوی‌ معنوی‌ *  است‌ (نک‌: مارزلف‌، «قصّه‌های‌ عامیانه‌ در مثنوی‌ جلال‌الدّین‌ رومی‌»، ص‌ 287-285 ). از سوی‌ دیگر قصّه ‌های‌ عامیانه‌ نیز گاه‌ در قالب‌ تمثیلات‌ در ادبیّات‌ عرفانی‌ فارسی‌ وارد شده‌ است‌ (کریستنسن‌، ص‌259) و همچنین‌ بسیاری‌ از شاهکارهای‌ ادب‌ فارسی‌ به‌گونه ‌ای‌ سرشار از اشارات‌ به‌ فرهنگ‌ و اعتقادات‌ و آداب‌ و رسوم‌ عوام‌ است‌، از جمله‌  تاریخ‌ بیهقی‌ * ،  ویس‌ و رامین‌ * فخرالدّین‌ اسعد گرکانی‌،  دیوان‌ خاقانی‌  و لطایف‌ عبید زاکانی‌ * (نک‌: انجوی‌ شیرازی‌،  جان‌ عاریت‌ ، ص‌226ـ231). در دورة‌ قاجار نویسندگانی‌ مانند میرزاحبیب‌ اصفهانی‌ در ترجمة‌ سرگذشت‌ حاجی‌ بابا * ، اثر جیمز موریه‌، و علی‌اکبر دهخدا در سلسله‌ مقاله‌ های‌  چرند و پرند *  در روزنامة‌  صور اسرافیل‌ ، به‌ فرهنگ‌ مردم‌ و زبان‌ عامیانه‌ توجّهی‌ خاصّ مبذول‌ داشتند. درپی‌ آنان‌، نویسندگان‌ معاصر در داستانهای‌ خود اقبال‌ فراوان‌ به‌ ادبیّات‌ عامیانه‌ نشان‌ دادند. محمّدعلی‌ جمال‌زاده‌ *  در داستانهایش‌ توجّهی‌ خاصّ به‌ ضرب‌المثلها و اصطلاحات‌ و تعبیرات‌ عامیانه‌ دارد و در برخی‌ از آنها مانند داستان‌ «دوستی‌ خاله‌خرسه‌» به‌ طرح‌ و عناوین‌ قصّه ‌های‌ کوتاه‌ عامیانه‌ نظر دارد. صادق‌ هدایت‌ نیز در طرح‌ برخی‌ از داستانهایش‌ به‌ فرهنگ‌ عامیانه‌ توجّه‌ دارد، از جمله‌ در کتاب‌ کم‌حجم‌  وغ‌وغ‌ ساهاب‌ ، که‌ به‌ همکاری‌ دوستش‌، مسعود فرزاد، نوشت‌. صادق‌ چوبک‌ *  در داستانهایش‌ بیش‌ از دیگران‌ به‌ زندگی‌ طبقة‌ عامّه‌ توجّه‌ دارد. او زبان‌ محاورة‌ عامیانه‌ را به‌ کار برده‌ و عنوان‌ داستان‌  سنگ‌ صبور را از قصّه‌های‌ عامیانه‌ وام‌ گرفته‌ است‌. همچنین‌ است‌ جلال‌ آل‌احمد *  که‌ در داستانهایش‌ به‌ قالب‌ قصّه‌های‌ عامیانه‌ و زبان‌ عامیانه‌ توجّهی‌ خاصّ دارد و نیز صبحی‌ مهتدی‌ که‌ به‌ سبک‌ قصّه‌های‌ عامیانه‌ داستان‌  حاجی‌ ملاّ. زلفعلی‌  را نوشت‌ و همچنین‌ غلامحسین‌ ساعدی‌ *  در داستانها و نمایشنامه‌هایش‌ و صمد بهرنگی‌ *  در داستانهایش‌ برای‌ کودکان‌ و نوجوانان‌ (نک‌: الول‌ ساتن‌، ص‌156ـ161). در عهد قاجار برخی‌ از شاعران‌ مانند اشرف‌الدّین‌ حسینی‌ * ، صاحب‌ روزنامه‌  نسیم‌ شمال‌ ، فرهنگ‌ و زبان‌ عامّه‌ را در شعرهای‌ خود منعکس‌ کردند. شعر دورة‌ معاصر ایران‌ نیز بیش‌ و کم‌ از ادبیّات‌ عامیانه‌ متأثّر است‌، از جمله‌ احمد شاملو *  با شعر «پریا» به‌ قصّه‌های‌ کوتاه‌ عامیانه‌ و نیز زبان‌ عوام‌ توجّهی‌ خاصّ نشان‌ داده‌ است‌ (نک‌: همان‌، ص‌160). در میان‌ شاعران‌ معاصر اخوان‌ ثالث‌ *  بیش‌ از دیگران‌ برای‌ بارورتر کردن‌ اشعارش‌ از ادبیّات‌ عامیانه‌ بهره‌ جسته‌ است‌. او گذشته‌ از آنکه‌ در شعر «سر کوه‌ بلند» به‌ ترانه‌های‌ عامیانه‌ نظر دارد، در شعرهایی‌ مانند «چاووشی‌» و «قصّة‌ شهر سنگستان‌» از بن‌مایه‌های‌ قصّه‌های‌ عامیانه‌ بهره‌ برده‌ است‌ و در «خوان‌ هشتم‌ و آدمک‌» ماجرای‌ یک‌ مجلس‌ نقّالی‌ را با همان‌ لحن‌ حماسی‌ نقّالان‌ شرح‌ می‌دهد.

  ایرانیان‌ تحقیق‌ و مطالعة‌ جدّی‌ دربارة‌ ادبیّات‌ عامیانه‌ را همراه‌ با توجّه‌ به‌ فرهنگ‌ عامّه‌، از غربیان‌ آموختند، هر چند که‌  در گذشته‌ برخی‌ از ادبا و عالمان‌ ایرانی‌ آثاری‌ حاکی‌ از فرهنگ‌ عامّه‌ پدید آورده‌ بودند، مانند  دیوان‌ البسة‌  نظام‌الدّین‌ محمود قاری‌ (متوفّی‌ 866ق‌)، دیوان‌  کنزالاشتهاءِ  بسحاق‌ اطعمه‌ * (متوفّی‌ 830ق‌) و  عقایدالنّساء  یا  کلثوم ‌ننه‌ ، منسوب‌ به‌ آقاجمال‌ خوانساری‌ * ، از علمای‌ عهد صفوی‌. کلوستون‌   از نخستین‌ خاورشناسانی‌ بود که‌ به‌ بررسی‌ قصّه‌های‌ عامیانة‌ فارسی‌ پرداخت‌ و در 1889م‌ کتابی‌ در این‌ باره‌ منتشر کرد. پس‌ از او هانری‌ ماسه‌  ، یان‌ ریپکا  ، آرتور کریستنسن‌   و الول‌ ساتن‌   به‌ قصّه‌های‌ عامیانة‌ ایران‌ توجّهی‌ خاصّ داشتند و دربارة‌ آنها آثاری‌ منتشر کردند. در ایران‌ علی‌اکبر دهخدا *  که‌ از جوانی‌ توجّهی‌ خاصّ به‌ فرهنگ‌ و ادب‌ عامّه‌ داشت‌، در تألیف‌  امثال‌ و حکم‌ *  (1304ـ1311ش‌) و نیز  لغت‌نامه‌ *  به‌ معرّفی‌ زبان‌ و ادب‌ عامّه‌ پرداخت‌. از دهة‌ دوم‌ 1300ش‌ نخستین‌ آثار ادب‌ عامیانه‌ در ایران‌ به‌ چاپ‌ رسید. محمّدعلی‌ فروغی‌ *  (متوفّی‌ 1321ش‌)، از طریق‌ فرهنگستان‌ اوّل‌ و وزارت‌ معارف‌ وقت‌، به‌ جمع‌آوری‌ فرهنگ‌ و ادبیّات‌ مردمی‌ روی‌ آورد (نک‌: افشار، ص‌11ـ12، 24ـ25). هم‌زمان‌ با آن‌، صادق‌ هدایت‌ (متوفّی‌ 1330ش‌) با دو کتاب‌  اوسانه‌  در 1310ق‌ و  نیرنگستان‌  در 1312ش‌ بخشی‌ عمده‌ از ترانه‌ها و متلها و قصّه‌های‌ عامیانه‌ را با دقّت‌ و روش‌ عالمانه‌ گرد آورد. حسین‌ کوهی‌ کرمانی‌ به‌ درخواست‌ و تشویق‌ محمّدعلی‌ فروغی‌  هفتصد ترانه‌ از ترانه‌های‌ روستایی‌ ایران‌  را در 1317ش‌ و پیش‌ از آن‌  چهارده‌ افسانة‌ . روستایی‌  را منتشر . کرد. . پس‌ از شهریور 1320ش‌، فضل‌الله صبحی‌ مهتدی‌ (متوفّی‌ 1341ش‌)، که‌ در رادیو قصّه‌های‌ کودکان‌ نقل‌ می‌کرد، قصّه‌های‌ مردمی‌ را گرد آورد. پیش‌ از او امیرقلی‌ امینی‌ (متوفّی‌ 1357ش‌) به‌ امثال‌ فارسی‌ پرداخته‌ و در 1339ق‌،  هزار و یک‌ سخن‌  را در چاپخانة‌ کاویانی‌ برلین‌ به‌ طبع‌ رسانده‌ بود و در 1324ش‌  داستانهای‌ امثال‌  و در 1339ش‌  سی‌ افسانه‌ از افسانه ‌های‌ محلّی‌ اصفهان‌  را چاپ‌ کرد (نک‌: انجوی‌ شیرازی‌، همان‌، ص‌487ـ489). سیّدابوالقاسم‌ انجوی‌ شیرازی‌ (متوفّی‌ 1372ش‌)، که‌ تحت‌ تأثیر هدایت‌ به‌ گردآوری‌ فرهنگ‌ عوام‌ علاقه ‌مند بود، به‌ یاری‌ مردم‌ مناطق‌ گوناگون‌ ایران‌، آثار ارزنده ‌ای‌ از ادبیّات‌ عامّه‌ را به‌ چاپ‌ رسانید، از جمله‌ قصّه‌های‌ کوتاه‌ عامیانه‌ را با دقّت‌ و رعایت‌ امانت‌، با نامهای‌ گویندگان‌ آنها، در سه‌ مجلّد  قصّه‌های‌ ایرانی‌  (تهران‌، 1352ش‌) و نیز  مردم‌ و شاهنامه‌  (تهران‌، 1354ش‌) و  مردم‌ و فردوسی‌  (1355ش‌) و همچنین‌ مثلها و داستانهای‌ امثال‌ را در  تمثیل‌ و مثل‌  (تهران‌، 1352ش‌) منتشر کرد. صمد بهرنگی‌ و بهروز دهقانی‌ نیز افسانه‌های‌ آذربایجان‌  (تبریز، 1344ش‌) را به‌ چاپ‌ رساندند. ابراهیم‌ شکورزاده‌ در کتاب‌  عقاید و رسوم‌ عامّة‌ مردم‌ خراسان‌ (تهران‌، 1346ش‌) ترانه‌ها و قصّه‌های‌ عامیانة‌ خراسان‌ و صادق‌ همایونی‌ در  فرهنگ‌ مردم‌ سروستان‌  (تهران‌، 1348ش‌) چیستانها و ترانه‌ها و قصّه‌های‌ مردم‌ سروستان‌ و محمّد احمدپناهی‌ سمنانی‌ در  آداب‌ و رسوم‌ مردم‌ سمنان‌  (تهران‌، 1374ش‌) ترانه‌ها و افسانه‌های‌ مردم‌ سمنان‌ را منتشر کردند. در کنار گردآوری‌ ادبیّات‌ شفاهی‌ مناطق‌ گوناگون‌ ایران‌، که‌ دانشمندان‌ بومی‌ آن‌ مناطق‌ به‌ آن‌ پرداخته‌اند، برخی‌ از محقّقان‌ و استادان‌ ادبیّات‌ دانشگاه‌ تهران‌ نیز قصّه‌های‌ مکتوب‌ عامیانه‌ را، که‌ آثار نقّالان‌ قرون‌ گذشته‌ است‌، با تصحیح‌ انتقادی‌ به‌ چاپ‌ رساندند. از آن‌ جمله‌ است‌:  سمک‌ عیّار  به‌ کوشش‌ پرویز ناتل‌ خانلری‌ (تهران‌، 1347ـ1353ش‌)؛  داراب‌نامة‌  طرسوسی‌ به‌ کوشش‌ ذبیح‌الله صفا (تهران‌، 1334ش‌)؛  داراب‌نامة‌ *  بیغمی‌ ، یا همان‌  فیروزشاه‌نامه‌ ، به‌ کوشش‌ ذبیح‌الله صفا (تهران‌، 1339ـ1341ش‌)؛  اسکندرنامه‌ *  به‌ کوشش‌ ایرج‌ افشار (تهران‌، 1343ش‌) و  امیرارسلان‌  به‌ کوشش‌ محمّدجعفر محجوب‌ (تهران‌، 1340ش‌). در میان‌ استادان‌ ادبیّات‌، محجوب‌ بیش‌ از دیگران‌ به‌ ادبیّات‌ عامیانه‌ عنایت‌ داشت‌ و سلسله‌ مقاله‌هایی‌ دربارة‌ ادبیّات‌ عامّة‌ ایران‌ تحت‌ عنوان‌ «سخنوری‌» در دورة‌ نهم‌  سخن‌ (1337ش‌) و «داستانهای‌ عامیانة‌ فارسی‌» در دورة‌ دهم‌ آن‌ مجلّه‌ (1338ش‌) منتشر کرد. نویسندة‌ معاصر، محمّدعلی‌ جمال‌زاده‌ فرهنگی‌ از واژگان‌ و تعبیرات‌ عوام‌ را به‌ نام‌  فرهنگ‌ لغات‌ عامیانه‌  تألیف‌ کرد که‌ آن‌ نیز به‌ کوشش‌ محمّدجعفر محجوب‌ در 1341ش‌ به‌ چاپ‌ رسید. از دیگر تحقیقات‌ مهمّ دربارة‌ زبان‌ عامیانه‌  کتاب‌ کوچه‌ ، تألیف‌ شاعر معاصر، احمد شاملو و  فرهنگ‌ فارسی‌ عامیانه‌  تألیف‌ ابوالحسن‌ نجفی‌ (تهران‌، 1378ش‌) در خور ذکر است‌. از دانشمندان‌ غربی‌ ویلیام‌ هنوی‌  ، استاد امریکایی‌ زبان‌ و ادبیّات‌ فارسی‌، و مارینا گییار  ، محقّق‌ فرانسوی‌، به‌ قصّه‌های‌ نقّالان‌ توجّهی‌ خاصّ دارند و مقاله‌هایی‌ تحقیقی‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌اند. هنوی‌ همچنین‌ ملخّص‌ داراب‌نامة‌ بیغمی‌  را به‌ انگلیسی‌ ترجمه‌ کرده‌ است‌ ( عشق‌ و جنگ‌  ، نیویورک‌، 1974م‌). مارگارت‌ میلز   استاد کرسی‌ فولکلور دانشگاه‌ اوهایو، دربارة‌ قصّه‌های‌ عامیانة‌ فارسی‌ در افغانستان‌ و تاجیکستان‌ مطالعه‌ و تحقیق‌ می‌کند. اولریش‌ مارزلف‌، محقّق‌ آلمانی‌، راجع‌ به‌ ادبیّات‌ عامیانة‌ ایران‌، تألیفات‌ متعدّد دارد.


 منابع‌:

.احمد پناهی‌سمنانی‌، محمّد،  آداب‌ و رسوم‌ مردم‌ سمنان‌ ، تهران‌،1374ش‌؛همو، ترانه‌ و ترانه‌سرایی‌ در ایران‌ ، تهران‌، 1376ش‌؛  احمدی‌، مرتضی‌،  کهنه‌های‌ همیشه‌ نو (ترانه‌های‌ تخت‌ حوضی‌) ، تهران‌، 1382ش‌؛ احمدی‌ ریشهری‌، عبدالحسین‌،  سنگستان‌، عقاید و رسوم‌ عامّة‌ مردم‌ بوشهر ، تهران‌، 1375ش‌؛ اسماعیل‌پور، ابوالقاسم‌، «امیر پازواری‌»،  آینده‌ ، س‌18، ش‌1ـ6، تهران‌، 1371ش‌؛ افشار، ایرج‌، «هدایت‌ و نظام‌ گردآوری‌ فرهنگ‌ مردم‌ ایران‌»،  فصلنامة‌ فرهنگ‌ مردم‌ ، س‌2، ش‌1، تهران‌، 1382ش‌؛ افشاری‌، مهران‌، «فرقة‌ عجم‌ و سخنوری‌»، فصلنامة‌ هستی‌ ، دورة‌ اوّل‌،س‌13، ش‌1،تهران‌، 1374ش‌؛ همو، «مقدّمه‌»، نک‌:  چهارده‌ رساله‌ درباب‌ فتوّت‌ و اصناف‌ ؛ همو، «مقدّمه‌»، نک‌: فتوّت‌نامه‌ها و رسائل‌ خاکساریّه‌ ؛ افشاری‌، مهران‌ و مهدی‌ مداینی‌، «مقدّمه‌»، نک‌:  هفت‌ لشکر (طومار جامع‌ نقّالان‌) ؛ الول‌ ساتن‌، پل‌ لارنس‌، «تأثیر قصّه‌ها و افسانه‌های‌ عامیانه‌ در ادبیّات‌ نوین‌ ایران‌»، ادبیّات‌نوین‌ایران‌ ، ترجمة‌ یعقوب‌ آژند،تهران‌،1363ش‌؛ انجوی‌ شیرازی‌، سیّدابوالقاسم‌،  جان‌ عاریت‌ ، به‌کوشش‌ مهین‌ صداقت‌پیشه‌، تهران‌، 1381ش‌؛ همو،  مردم‌ و فردوسی‌ ، تهران‌، 1355ش‌؛ بهار، محمّدتقی‌، بهار و ادب‌ فارسی‌ ، به‌ کوشش‌ محمّد گلبن‌، تهران‌، 1351ش‌؛ بهار، مهرداد،  جستاری‌ چند در فرهنگ‌ ایران‌ ، تهران‌، 1373ش‌؛  تاریخ‌ سیستان‌ ، به‌ کوشش‌ محمّدتقی‌ بهار، تهران‌، 1314ش‌؛ جاحظ‌، ابوعثمان‌ عمرو،  البیان‌ والتّبیین‌ ، به‌ کوشش‌ حسن‌ السّندوبی‌، قاهره‌، 1351ق‌/ 1923م‌؛  چهارده‌ رساله‌ درباب‌ فتوّت‌ و اصناف‌ ، به‌کوشش‌ مهران‌ افشاری‌ و مهدی‌ مداینی‌، تهران‌، 1381ش‌؛ حبله‌رودی‌، محمّدعلی‌، مجمع‌الامثال‌ ، به‌کوشش‌ صادق‌کیا، تهران‌،1344ش‌؛ حمیدی‌، سیّدجعفر، ماشین‌نوشته‌ها، شعرهای‌ بلاگردان‌ در باور رهنوردان‌ بیدار ، تهران‌، 1369ش‌؛ درویشی‌، محمّدرضا،  بیست‌ ترانة‌ محلّی‌ فارس‌ ، تهران‌، 1374ش‌؛ راوندی‌، محمّدبن‌ علی‌،  راحة‌الصّدور و آیة‌ السّرور ، محمّد اقبال‌، تهران‌، 1333ش‌؛ ریپکا، یان‌،  تاریخ‌ادبیّات‌ایران‌ از آغاز تا امروز ، ترجمة‌ یعقوب‌ آژند، تهران‌، 1380ش‌/spanspan؛ زرّین‌کوب‌، عبدالحسین‌، یادداشتها.و.اندیشه‌ها ، تهران‌، 1355ش‌؛ شرف‌شاه‌ دولایی‌،  دیوان‌ ، به‌ کوشش‌ محمّدعلی‌ صوتی‌، تهران‌، 1358ش‌؛ شکورزاده‌، ابراهیم‌،  عقاید و رسوم‌ مردم‌ خراسان‌ ، تهران‌، 1363ش‌؛ شمس‌ قیس‌ رازی‌، محمّد، المعجم‌ فی‌ معاییر اشعار العجم‌ ، به‌کوشش‌ محمّد قزوینی‌ و محمّدتقی‌ مدرّس‌ رضوی‌، تهران‌، 1338ش‌؛ شهیدی‌، عنایت‌الله،  پژوهشی‌ در تعزیه‌ و تعزیه‌خوانی‌ از آغاز تا پایان‌ دورة‌ قاجار در تهران‌ ، تهران‌، 1380ش‌؛ صادقی‌، علی‌اشرف‌، «شروینیان‌ یا عشق‌نامة‌ شروین‌ دشتبی‌ و شروه‌سرایی‌»، نک‌:  یادنامة‌ دکتر تفضّلی‌ ؛ صفا، ذبیح‌الله، «مقدّمه‌»، نک‌: طرسوسی‌؛ صوتی‌، محمّدعلی‌، «مقدّمه‌»، نک‌: شرف‌شاه‌ دولایی‌؛ طبری‌، محمّد بن‌ جریر،  تاریخ‌ الرّسل‌ والملوک‌ ، به‌ کوشش‌ یان‌ دخویه‌، لیدن‌، 1885ـ1889م‌؛ طرسوسی‌، ابوطاهر،  داراب‌نامة‌ طرسوسی‌ ، به‌ کوشش‌ ذبیح‌الله صفا، تهران‌، 1356ش‌؛  عقاید النّساء  مشهور به‌  کلثوم‌ ننه‌ ، منسوب‌ به‌ آقاجمال‌ خوانساری‌، به‌ همراه‌  مرآت‌ البلهاء ، به‌ کوشش‌ محمود کتیرایی‌، تهران‌، 1349ش‌؛ عناصری‌، جابر، «نوروزی‌ ـ خنیاگران‌ بی‌ساز و دف‌» (ترانه‌های‌ نوروزی‌ و آهنگهای‌ نوبهاری‌)،  آهنگ‌خوانها، فصلنامة‌ موسیقی‌ ، ش‌2 و 3، تهران‌، 1368ش‌؛  فتوّت‌نامه‌ها و رسائل‌ خاکساریّه‌ ، به‌ کوشش‌ مهران‌ افشاری‌، تهران‌، 1382ش‌؛ قزل‌ ایاغ‌، ثریّا، راهنمای‌ بازیهای‌ ایران‌ ، تهران‌، 1379ش‌؛ قزوینی‌ رازی‌، عبدالجلیل‌، النقض‌ ، به‌ کوشش‌ میرجلال‌الدّین‌ محدّث‌، تهران‌، 1358ش‌؛ کاشفی‌ سبزواری‌، حسین‌،  فتوّت‌نامة‌ سلطانی‌ ، تهران‌، 1350ش‌؛ کتیرایی‌، محمود،  از خشت‌ تا خشت‌ ، تهران‌، 1378ش‌؛ کریستنسن‌، آرتور، «قصّه‌های‌ ایرانی‌»، ترجمة‌ کیکاووس‌ جهانداری‌،  سخن‌ ، س‌7، ش‌1 و 2، تهران‌، 1335ش‌؛ کوهی‌ کرمانی‌، حسین‌،  هفتصد ترانه‌ از ترانه‌های‌ روستایی‌ ایران‌ ، تهران‌، 1347ش‌؛ کیا، صادق‌، «مقدّمه‌»، نک‌: حبله‌رودی‌؛ مارزلف‌، اولریش‌،  طبقه‌بندی‌ قصّه‌های‌ ایرانی‌ ، ترجمة‌ کیکاووس‌ جهانداری‌، تهران‌، 1376ش‌؛ محجوب‌، محمّدجعفر، «سخنوری‌»،  سخن‌ ، س‌9، ش‌6 و 7 و 9، تهران‌، 1339ش‌؛ محمّدبن‌ منوّر،  اسرار التّوحید فی‌ مقامات‌ الشّیخ‌ ابی‌ سعید ، به‌ کوشش‌ محمّدرضا شفیعی‌ کدکنی‌، تهران‌، 1371ش‌؛ مرتضوی‌، منوچهر، «آرزوی‌ پیران‌»،  ناموارة‌ دکتر محمود افشار ، به‌کوشش‌ ایرج‌ افشار و کریم‌ اصفهانیان‌، تهران‌، 1368ش‌؛ ناتل‌ خانلری‌، پرویز،  وزن‌ شعر فارسی‌ ، تهران‌، 1369ش‌؛ نرشخی‌، ابوبکر محمّد،  تاریخ‌ بخارا ، به‌ کوشش‌ محمّدتقی‌ مدرّس‌ رضوی‌، تهران‌، 1351ش‌؛ نصرآبادی‌، محمّدطاهر،  تذکرة‌ نصرآبادی‌ ، به‌ کوشش‌ حسن‌ وحید دستگردی‌، تهران‌، 1317ش‌؛ واصفی‌، زین‌الدّین‌ محمود،  بدایع‌ الوقایع‌ ، به‌ کوشش‌ الکساندر بُلدرف‌، تهران‌، 1349ش‌؛  هفت‌ لشکر (طومار جامع‌ نقّالان‌)، از کیومرث‌ تا بهمن‌ ، به‌ کوشش‌ مهران‌ افشاری‌ و مهدی‌ مداینی‌، تهران‌، 1377ش‌؛ همایونی‌، صادق‌،  ترانه‌های‌ محلّی‌ فارس‌ ، شیراز، 1379ش‌؛ همو،  فرهنگ‌ مردم‌ سروستان‌ ، تهران‌، 1348ش‌؛  یادنامة‌ دکتر تفضّلی‌ ، به‌کوشش‌ علی‌اشرف‌ صادقی‌، تهران‌، 1379ش‌؛

 Hassanpour, A.,ûBaytý, Encyclopaedia Iranica IV, New York, 1990; Hanaway, William L., ûFormal Elements in the Persian Popular Romancesý, Review of National Literatures 2, 1971; Marzolph, Ulrich, ûA Treasury of  Formulaic Narrative: The Persian Popular Romance Hosein-e Kord ý, Oral Traditon  , vol. 14, 1999; Idem, ûIllustrated Exemplary Tales: A Nineteenth Century Edition of the Classical Persian Proverb Collection Ja  ¦me' al-Tams  £il ý, Proverbium 16, 1999; Idem, ûPopular  Narratives in G  §ala  ¦loddin Rum  ¦â's Mas  £navi ý, المستعرب‌ , the Arabist , Budapest Studies In Arabic 13-14, 1995

  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد