شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم
شاسوسا

شاسوسا

من می خواهم برگردم به دوران خلوت خودم. من نمی خواهم دیگر کسی برای من چنگ و دندان نشان بدهد. یعنی راستش حوصله آزار دیدن را ندارم

کبود



هیماهورای!
گیل ویگولی
………..
نیبون… نیبون!

غاز کبود می دود
دست بگوش فشرده پلک و خمیده
یکسره جیغی بنفش
می کشد



هیماهورای!
گیل ویگولی
………..
نیبون… نیبون!

غاز کبود می دود
دست بگوش فشرده پلک و خمیده
یکسره جیغی بنفش
می کشد
گوش- سیاهی ز پشت ظلمت تابوت
کاه- درون شیر را
می جود
هوم بوم
هوم بوم
وی یوهوهی ی ی ی ی
هی یایاهی یایایاااا
______
جوشش سیلاب را
بیشه خمیازه ها
ز دیده پنهان کند
کوبد و ویران شود
شعله خشم سیاه
پوسته را بردرد
غبار کوه عظیم
ز زخم دندان موش
به درّه ها پر کشد
مایاندوو
کومبادوو
کومبادوو
هوررها...هوررها
جی جولی جوجی لی
_____
عنکوتی کور و کر
بر تن لخت عقابی
رشته می پیجد و
بر منقار و چنگال
عظیمش خاک می ریزد

استخوانی پنجه ای
در چشم ببری
زرد از غرش
سوی تمساح های
سبز و لغزان دانه می پاشد

پاسما پاریندا
دیبرلا... دیبرلا
____
جیغ غار کبود افکند دست
سرخی تازیانه جهد تند
از گلوله های طاوس پرها
می بنوش کلاغی گچین بال
پای کوبان و رقصان جسدها
لای سنگ- آسیاها به چرخش
بر فراز بت آرزوها
دشنه ای کوه پیکر به چرخ است
خون طلب می کند از سپیدی
سایه اش می گدازد نقاب از
گور کن های گرم دل خویش

خیشو اقیجار گامبوک
غی و اغار غوری
هیق ناق هوق لی مالای
ایددارومانهیر، ایددار و مانهیر
____
جوش نفرت
کرده نارنجی
بلوری را
که تیز الماسها
هنگام سایش
رنگ خاکستر بگیرند

معبد کینه
ببلعد افعی ای
کو کاخ خاموشیب
به دام کهربایی
بر کویر آرزوها
از پی بیخواب پیران سر دهد

پر شکن حفره
کفن پوشی
به انبانش نهد
رنگی که از
مرغ کبود
بالها خشکیده سازد

ای دی گشداجا
نارن
میسیو ویسدیس
خوخاکوکران
_____
غار کبود می خزد
توده سرب مذاب پهن کند تن
خرخری از دور
می پرد
مرده و از یادها گریخته شبحی
تنهایی کویر را بدوش
می برد
......
نیبون!
نیبون!
هوشنگ ایرانی، کتاب خروس جنگی بی مانند، به کوشش سیروس طاهباز،فرزان روز،چ اول، 1380

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد